۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

قرآن کریم و خشکسالی

قرآن به عنوان كتاب هدايت آدمي به سوي كمالات شايسته بشري، دربرگيرنده دو دسته از گزاره هاي شناختي و آموزه هاي دستوري است. اين گزاره هاي شناختي و دستوري، موقعيت بشر را در هستي تبيين مي كند و راه هاي دست يابي به موفقيت و كمالات را به وي مي نماياند.
در تحليل قرآن ارتباط تنگاتنگي ميان عمل انسان و وقايع طبيعي ديده مي شود و اين گونه نيست كه هر يك راهي مستقل و جدا از هم را مي پيمايند و رفتارها و كردارهاي وي تأثيري در هستي و امور خلقي و تكويني به جا نمي گذارد. بلكه در تحليل قرآن نه تنها كردارهاي انسان موجبات رشد و بهبودي وضعيت زيست گياهان و جانوران را سبب مي شود و يا آن ها را در موقعيت هاي خطرناكي چون نيستي گونه هاي مختلف گياهي و جانوري قرار مي دهد بلكه حتي در تحليل قرآن بينش ها و باورهاي آدمي مي تواند در بهبودي و يا نابودي محيط زيست گياهي وج انواري موثر باشد. از سويي سخن از تأثير زيانبار رفتارها و كردارهاي بشري به ميان مي آورد و مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ به سبب كردارهاي آدمي فساد و تباهي در خشكي ها و درياها ظهور كرده است و محيط زيست گياهي و جانوري دريا و خشكي در معرض خطر و نابودي قرار گرفته است و از سويي ديگر مي فرمايد كه اگر مردمان ايمان مي آوردند بركات زمين و آسمان ها بر ايشان فرو فرستاده مي شد و آدميان از محيط زيستي برخوردار همراه با آسايش و آرامش سود مي بردند و يا با اشاره به مسئله استغفار و توبه كردن به درگاه خداوند سخن از ريزش باران ها و افزايش توانمندي به ميان مي آيد و مي فرمايد: و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوه الي قوتكم؛ اي ملتم به درگاه پروردگارتان استفغار كرده و به سوي او بازگرديد و توبه كنيد تا آسمان باران هاي بسيارش را بر شما فرو فرستد و بر نيرو و توان شما بيافزايد.در نگرش قرآن ربوبيت الهي و مقام پروردگاري خداوند عامل مهمي در افزايش و يا كاهش بارندگي شمرده شده است و هرگونه باور و كردار آدمي را با عوامل تكويني مرتبط مي سازد. بر اين اساس نمي توان گفت كه هر يك از عوامل تكويني و تشريعي راه جداگانه اي را مي پيمايند و ارتباطي ميان باورها و ايمان ها و يا رفتارها و كردارهاي آدمي از يك سو و مسئله خشكسالي و سيل و يا زلزله و ديگر بلاياي طبيعي نيست؛ زيرا اگر به مسئله ربوبيت آفريدگار توانا و فرزانه توجه شود به روشني دانسته مي شود كه خداوند براي هدايت بشر هر چند با تازيانه بلا و ابتلا و امتحان و ترساندن از دوزخ و مانند آن مي كوشد تا آدمي را به تفكر و تدبر اندازد و از بيراهه به راه آورده و از كژي انديشي و كژرفتاري باز دارد. از اين روست كه در تحليل قرآني مقام ربوبيت الهي است كه آدمي را دچار امتحانات و ابتلائات متعدد مي سازد تا يا به راه آيد و يا ظرفيت ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش را به فعليت رساند و خود را به سوي كمالات بكشاند. مقام پروردگاري هر چند كه گاه موجب مي شود تا شخص در رفاه و به تعبير قرآني در سراء (نعمت ها و آسايش) قرار گيرد ولي گاه به ضراء (زيان و ضرر) مي گيرد. از اين رو نه وجود آسايش و نعمت نشان از كرامت و شرافت شخص است و نه ضرر و زيان دليل بر دوري از خداوند و خوارسازي الهي مي باشد.خداوند در سوره فجر و چندين آيه ديگر ديدگاهي كه افزايش رفاه در شخص و يا جامعه اي را دليل بر هدايت بودن و كرامت ايشان و يا قرار گرفتن در سختي و يا كمبود را دليل بر اهانت و خواري او در نزد خداوند تلقي مي شود را به نقد مي كشد و مي فرمايد كه هيچ يك از افزايش و يا كاهش رفاه و آسايش و يا سختي و رنج و بلا دليلي بر خواري شخص و يا كرامت و شرافت وي در نزد خداوند ندارد؛ زيرا بسياري از اين علل و عوامل از باب آزمون و امتحان است و خداوند شخص و يا جامعه اي را به هر يك از دوگانه هاي متضاد مي آزمايد تا ظرفيت هاي خويش را آشكار و يا از بيراهه بيرون آمده و در مسير كمالي قرار گيرند. از اين رو برخي از اين امور مي تواند از باب تنبيه و يا تبصره و آگاهي بخشي و تذكر باشد.بر اين اساس، شناخت اين كه كدام يك از ضراء يا سراء از باب تنبيه و يا تذكره و يا رحمت و نعمت بخشي است و كدام نيست نيازمند تامل و تدبر است. با اين همه آن چنان كه از آيات قرآني به دست مي آيد گرفتاري جوامع به هر يك از بلاياي طبيعي و غيرطبيعي مي تواند مرتبط با عمل كرد جمعي جامعه باشد.يكي از بلاياي طبيعي كه مي تواند متاثر از عمل كرد و يا باورها و اعتقادات بشري باشد بلاي خشكسالي است كه در اين نوشتار به آن پرداخته مي شود و تحليل خداوند از اين مساله را بر اساس آيات وحياني قرآن به دست داده مي شود.امتحان به خشكسالييكي از تحليل هاي قرآن نسبت به بلاي خشكسالي آن است كه اين پديده طبيعي از باب آزمون و امتحان مردمان جامعه و يا منطقه اي است. خداوند در آيه 17 سوره قلم بيان مي كند كه خداوند اهل مكه را در عصر پيامبر(ص) به خشكسالي و قحطي مبتلا و آزموده است؛ زيرا چنان كه شيخ طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه بيان مي كند مراد از واژه بلوناهم همان آزمودن ايشان به بلاي خشكسالي و قطحي بوده است (مجمع البيان ج 9 و 10ص 505)خداوند در آيه 155 سوره بقره اصولا يكي از روش هاي آزموني خود را ايجاد خشكسالي و كمبود مواد غذايي و گرسنگي بيان مي كند و مي فرمايد: و لنبلونكم بشي من... والجوع و نقص من الاموال؛ كه بي گمان مراد از جوع و گرسنگي همان قحطي است كه در آيه مسبب به جاي سبب بيان شده است. در حقيقت خداوند مي خواهد بيان كند كه ما مردمان را به چيزي چون قحطي (گرسنگي) مي آزماييم. (روح المعاني ج 2 جزء 2ص 33 و تفسير منير ج 2 ص 38)علت اين امر در مواردي كه خداوند در قرآن گزارش مي كند دوري مردمان جامعه از خداوند و اوامر و آموزه هاي وحياني او بوده است. خداوند از وضعيتي كه قوم نوح به سبب كفر گرفتار آن شدند و به بلاي طبيعي خشكسالي دچار شده بودند گزارش مي كند و اين مساله را مطرح مي سازد كه آنان چون به خداوند كفر ورزيدند و يا به آموزه هاي وحياني خداوند عمل نكرده و آن را تكذيب كردند گرفتار مشكل خشكسالي شدند. از اين رو از زبان پيامبرشان نوح(ع) از ايشان مي خواهد كه استغفار و توبه كنند و به سوي خداوند بازگردند تا از گرفتاري خشكسالي و گرسنگي و قحطي رهايي يابند (نوح آيات 10 و 11)در عصر حكومت شاهي در مصر نيز خشكسالي سختي پديد آمد كه مرتبط به اعتمال مردمان بود. اين خشكسالي به سبب داستان معروف يوسف(ع) و تعبير خواب آن حضرت معروف و مشهور است و همگان از آن اطلاع دارند (يوسف آيات 43 تا 48)پديده خشكسالي به سبب كفر و عناد فرعونيان در عصر موسي(ع) نيز در مصر تكرار مي شود و آيات 130 و 131 سوره اعراف به اين مساله مي پردازد و مي فرمايد: و لقد اخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون؛ ما فرعونيان را به گرسنگي و كمبود در محصولات گرفتيم و آنان را دچار قحطي و كمبود موادغذايي كرديم تا شايد آنان پند گيرند و به راه توحيد و عبوديت بازگردند.قوم عاد نيز به سبب كفر و عناد و تكذيب و رفتارهاي دور از تقواي خويش گرفتار خشكسالي و قحطي مي شوند كه آيه 50 و 52 سوره هود بدان پرداخته است. شيخ طبرسي در مجمع البيان مي نويسد: از اين كه حضرت هود(ع) از مردمان و ملت خويش مي خواهد كه از كارهاي خويش استغفار كنند و به سوي خداوند بازگردند و توبه كنند تا باران بر ايشان ببارد مي توان دريافت كه مردم هود به سبب گناهان و كفر خويش گرفتار خشكسالي شدند. از اين روست كه هود مي فرمايد كه اگر توبه كنند خداوند رحمتش را بر آنان نازل مي كند و از آسمان باران بر ايشان فرو مي ريزد تا از خشكسالي و قحطي رهايي يابند.(مجمع البيان ج5 و 6ص 258)شيخ طبرسي با اشاره به آيه 112 سوره نحل كه درباره گرفتاري مردمان به جامه گرسنگي و ترس مطرح شده است مي نويسد: گفته شده كه مقصود از قريه و آباديي كه به اين گرفتاري دچار شده بودند مردمان مكه بودند كه خداوند آنان را به سبب كفرشان به هفت سال قحطي دچار كرده بود. (همان ص600) زمخشري در كشاف آيه 74و 76 سوره مومنون را نيز به مساله قحطي و خشكسالي مكه نسبت مي دهد و شان نزول آن را همان خشكسالي بر مي شمارد.(كشاف ج 3آيه 197)بسياري از مفسران با اشاره به آيه 4 سوره قريش مي گويند: مراد از جوع در آيه قحطي و خشكسالي بوده كه مردمان قريش بدان گرفتار شدند به گونه اي كه آنان مردار و استخوان مي خوردند (كشاف ج4، ص803 و نيز تفسير التحرير و التنوير ج 30 جزء 30ص 556)به هر حال كفر و كردارهاي دور از آموزه هاي وحياني عاملي مهم درباره بسياري از خشكسالي هايي بوده است كه قرآن گزارش كرده است تا مردمان با آگاهي به علل خشكسالي خود را بازيابند و راه درست در پيش گيرند.بنابراين از نظر قرآن از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي مي توان به شرك و دوري از توحيد اشاره كرد كه عامل مهم ابتلاي قوم هاي عاد و نوح و قريش به بلاي خشكسالي بوده است. (هود آيه 50و 52و نوح آيه 10و 11 و قريش آيه 4)از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن به عنوان عامل مهم خشكسالي و قحطي بيان مي كند گناهان و خروج ملت و جامعه اي از آموزه هاي وحياني و تجاوز از حدود الهي است.خداوند در آيه 52و 53 سوره هود اين علت را مطرح مي سازد. از اين روست كه از زبان پيامبران قوم از ايشان مي خواهد تا از گناهان خويش استغفار كنند و با بازگشت و توبه به سوي خدا از شر بلاي به ظاهر طبيعي خشكسالي برهند.از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن براي خشكسالي و قحطي بيان مي كند كفران نعمت است كه در آيه 112 سوره نحل بدان اشاره شده است.به هر حال علل و عواملي چند براي خشكسالي بيان شده است كه كفر به خدا و كفران نعمت و گناه از مهم ترين علل و عواملي است كه در آيات قرآن بدان اشاره رفته است. فلسفه آن هر چه باشد نمي توان از پندپذيري و بازگشت به خدا در آن چشم پوشيد به اين معنا كه خداوند مردمان را به خشكسالي مي آزمايد تا از بيراهه به راه آيند و خود را در مسير كمالي قرار دهند.بنابر اين مي توان علت مهم باران و فراواني روزي را در ايمان و بازگشت به خدا و توبه از گناهان و رفتارها و كردارهاي پسنديده و نيك جست؛ از اين روست كه خداوند جامعه اي بتواند در مسير كمالي قرار گيرد و به خدا ايمان و كردارهاي پسنديده نيكي داشته باشد به عنوان جامعه نمونه ياد مي كند كه به سبب افزايش رزق و روزي آسماني و زميني در امنيت غذايي و آرامش روحي و رواني قرار مي گيرد. (نحل آيه 112)مبارزه با خشكساليبا اين كه بر اين باوريم كه در تحليل قرآني كفر و گناه و شرك از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي است و مي توان با استغفار و توبه به سوي خدا و انجام كردارهاي نيك و صالح از بلاي خشكسالي گريخت ولي مي توان گفت هر جامعه و نظام سالم حكومتي مي بايست براي مبارزه با خشكسالي افزون بر كارهاي معنوي و فرهنگي كارهاي ديگري را نيز در پيش گيرد. از اين رو است كه آيات چندي به مساله برنامه ريزي مديريت آب و غذا پرداخته است.از جمله برنامه ريزي براي مصون ماندن از عوارض قحطي و خشكسالي مي توان به مساله برنامه ريزي در توليد و توزيع مواد غذايي (يوسف آيه 46 و 47) و مديريت آب و سدسازي و ذخيره سازي توليدات و صرفه جويي در مصرف و نظارت و دخالت مستقيم دولت در توليد و توزيع مواد غذايي اشاره كرد. (يوسف آيات 46 تا 48)تحليل قرآن از مساله خشكسالي نشان مي دهد كه نمي بايست تنها به دعا و نيايش و تغيير بينش و نگرش بسنده كرد بلكه افزون بر فعاليت هاي فرهنگي و معنوي بر همگان به ويژه بر دولتمردان به عنوان مسئوليت اجتماعي لازم و ضروري است تا براي مديريت آب و غذا داراي برنامه باشند و هيچ از امور پيش گفته از مسئوليت دولت نمي كاهد و دولت ها نمي توانند با اشاره به مساله كفران نعمت و يا افزايش گناه و مانند آن شانه از مسئوليت هاي خويش بيرون كنند.

هیچ نظری موجود نیست: