۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

اهمیت آب از دیدگاه قران مجید

آب از ديرباز و از بدو پيدايش حيات ،نقش اساسي در ادامه زندگي و طبيعتاً درموجوديت انسان ايفا کرده است. نقش آب در پيدايش و رشد حيات در نظريه‌هاي علمي نيز مدتها مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و امروزه همه در آن اتفاق نظر دارند. آب همچنين بشر را به ايجاد شاهکارهاي فوق العاده مهندسي سوق داده است وساخت آبـراههاي سنـتي در دوران اوج قدرت امپراتوري روم وايران، ساخت سد هاي کوچک ،حمامهاي عمو مي ،چاهها و قنوات باقي مانده و لوله کشي هاي سفاليني مصداقي از شاهکارهاي فوق مي باشند .
در طول تاريخ اب عامل مهمي در شکل دادن به روش زندگي بشر توسعه تکنولوژي ،زبان، وفرهنگ بوده است. مع الوصف هزاران سال است که انسان به طريق مختلف با انجام فعاليتهاي کشاورزي و صنعتي و… به راحتي اب اين نعمت مقدس خداوندي را الوده مي نمايد .رشد روز افزون جمعيت و بدنبال ان افزايش نياز به امکانات و مواد اوليه باعث شده است که آبهاي زير زميني وسطحي با مواد شيميايي جديدي آلوده شده و با گذشت زمان مخازن اب سالم وگوارا به تدريج آلوده شده و کيفيت آب بخصوص منابع محدود آب شيرين کاهش يابد.هدف ازمقاله مروري براهميت وارزش آب ازنظراسلام وقرآن کريم است.
مواد وروشها:
اين مطالعه بااستفاده ازمقالات،کتابها،سايتهاي اينترنتي ونيز بااستفاده ازآيات قرآن کريم جمع آوري شده است
يافته ها:
در بيشتر اديان ازجمله اسلام،مسيحيت ويهوديت آب ماده پاک کننده محسوب مي شود.در دين اسلام تنها پس از وضو گرفتن(شستن بخش هايي از بدن با آب پاک) مي توان فريضه نماز را بجا آورد.
دخالت درجريان طبيعي آبها درجهان اسلام از روزگار ي که مردم اين سرزمينها پي به ارزش کشاورزي برده اند اغاز شد و اثار اين گونه دخالتها در بين النهرين و حاشيه دجله و فرات از هزارهاي ششم پيش از ميلاد بدست امده است.
ظاهرا قديم ترين نوشته در باره سدهاي آب همان است که در عهد عقيق درباره برکه حضرت سليمان ع آمده است . اين برکه ها در جنوب بيت الحم جاي داشته است و هدف از ايجاد آنها اين بوده که آب باران در آنها جمع شده و از قنات مخصوصي به اورشليم جاري مي شد .
در قران مجيد هم ذکري از عرم به ميان امده است (فاز سلنا عليهم سيل العرم – سباء آيه 34)اين ظاهرا همان سدي بود که بلقيس در ميان دو کوه با سنگ و قير ساخته بود تا آب باران در آن جمع شود .در سالها ي اوليه فتح ايران فاتحان عرب آب شناسان آزموده ايراني را از سيستان به مکه برده تا در اطراف شهر مزارع کشاورزي احداث نمايند
در ابتدا وسرآغاز بخش عبادات فقيهان مبحث طهارت را مطرح مي کنند وبه بررسي احکام انواع آبها مي پردازند که خود نشان دهنده اهميت اين موضوع مي باشد ومي توان گفت مدخل وسر آغاز مباحث فقهي با روشني وطراوت آب شادابي مي يابد.(5)
اهميت وجايگاه آب درقرآن ازسويي ومفهوم عيني آن براي انسان ها وملموس بودن آن ودرعين حال لطافت وطراوت آن از سويي ديگر موجب شده است تا درقرآن کريم از براي بيان مفاهيم عالي درقالب تشبيه وتمثيل استفاده شود.(6)
با توجه به اين که دين مقدس اسلام از کوچکترين مسائل زندگي بشر فروگذار ننموده و آيات مقدس قرآن کريم به صورت مکرر نسبت به اهميت اين ماده در زندگي بشر اشاره نموده، با نگاه اجمالي به آيات قرآن کريم اشارات خداوند متعال به آب را بررسي مي‌نماييم.
در 33 آيه از قرآن کريم خداوند مي‌فرمايد: بعد از خلقت آسمان‌ها و زمين ما آب رافرو فرستاديم تا زمين مرده را زنده نمايد و آب را مايه حيات و منشاء تمامي گياهان و حيوانات و مايه هستي مي‌داند آيات فوق عبارتند از:
سوره‌هاي نحل آيه 10، ق آيه 9، نحل آيه 65، نمل آيه 60، عنکبوت آيه 63، روم آيه 24، مرسلات آيه 27، اعراف آيه 57، يونس آيه 24، هود آيه 7، ابراهيم آيه 32، حجر آيه 22، بقره‌ آيه 164، فصلت آيه 27، زخرف آيه 11، کهف آيه 45، طه آيه 53، حج آيه 5، حج آيه 63، مؤمنون آيه 18، اعراف آيه 48، عبس آيه 25، نباء آيه 14، لقمان آيه 20، فاطر آيه 27، زمر آيه 21، انبياء آيه 30، ملک آيه 30، نور آيه 45، فرقان آيه 53، سجود آيه 8، مرسلات آيه 20، طارق آيه 6.
1- در قرآن به خاطر تقرب فوق العاده آب وزندگي وحيات درچندين مورد حيات انسانها وزندگي به آب نازل گشته از آسمان تشبيه شده است درآيه45 سوره کهف خداوند حيات وزندگي آدميان را به آبي تشبيه نموده که از آسمان فرود مي آيد وموجب ونمو نباتات مي گردد وسپس دوران کوتاه حيات نباتي آن به انجام وپايان مي رسد.نکته بسيار زيبا درهمان اصل تشبيه است که حيات،آب است وآب،حيات است. رويش ورشد نيز از برکات همين آب حيات است.نقش محوري آب درحيات وزندگي بشريت موجب گرديده است که خداوند سبحان خواندن خويش ونحوه خدا خواني را به نوعي به آب تشبيه نمايد وباطل جويان وگمراهان رابه کساني تشبيه سازد که به سوي آب دست دراز مي کنند تاقدري از آن را به لبان تشنه خويش رسانند اما هرگز کامشان سيراب نمي گردد در آيه 14 سوره رعد به اين موضوع اشاره شده است.(6)
امروزه انسان در کنکاش و جستجو در ساير کرات قبل از هر چيز به دنبال وجود و عدم وجود آب مي‌باشد. آخرين تحقيقات انجام شده در کره مريخ بيانگر اين است که زماني رود‌هايي از آب در آن جريان داشته و لذا امکان زندگي در آينده در کره مريخ و ساير کرات توسط دانشمندان در حال بررسي است. کره زمين تنها سياره منظومه شمسي است که در سطح آن بقدري آب وجود دارد که اقيانو‌س‌ها بوجود آمده‌اند و 71% کره زمين به وسيله آب پوشيده شده است. کل تاريخ زمين با تاريخ اقيانوس‌ها پيوند داشته است. اقيانوس‌ها اعمال اساسي سطح زمين را تنظيم مي‌کنند. آنها منابع اصلي آب‌هايي هستند که در روي سطح زمين به صورت باران و برف بارش مي‌کند. باتوجه به ظرفيت حرارتي زياد آب، اقيانوس‌ها يکي از مهمترين تنظيم‌کنندگان وضع آب و هوا مي‌باشد. در کره زمين بجز هوا هيچ ماده شيميايي ديگري به اندازه آب براي ادامه حيات اهميت ندارد و هيچ ماده ديگري به اندازه آب جزء محيط فيزيکي زمين محسوب نمي‌شود. بخار آن تشعشعات را جذب مي‌کند تا تعادل حرارتي مناسبي براي محيط زندگي ما بوجود آورد و به صورت مايع موجب فرسايش خاک و شکل گرفتن کره زمين مي‌شود خاک مفيد توليد مي‌کند مواد معدني و شيميايي دفعي از فعاليت‌هاي صنعتي و کشاورزي را در خود حمل و بهترين وسيله دفع مواد فوق بوده و خواهد بود.
اگر امروزه انسان قرن بيست و يکم به اين نکته پي برده است که يکي از نتايج ناگزير رشد صنعت و تکنولوژي و جوامع انساني آلودگي روز افزون منابع آب سطخ و زيرزمين مي‌باشد و به صورت يک فاجعه زيست محيطي در حال بروز است ده‌ها قرن قبل در کتاب آسماني دين مبين اسلام خداوند متعال به اهميت و ارزش اين ماده حياتي به دفعات و به عناوين مختلف اشاره فرموده و پيرامون آن احاديث و روايات مختلفي از ائمه معصومين نقل شده است... در دنياي کنوني يکي از شاخص‌هاي توسعه همه جانبه جوامع وجود منابع آب مي‌باشد. خشکسالي‌ها و کمبود روزافزون آب در بسياري از نقاط دنيا، بشر را به تعمق بيشتر و پي بردن به ارزش اين اده حياتي وادار نموده و بسياري از برنامه‌ريزي‌هاي اساسي کشورها در خصوص استفاده بهينه و صحيح از اين تعمت خداوند مي‌باشد.
2- خداوند متعال در آيه 43 سوره نساء و آيه 6 سوره مائده سفارش مي‌نمايد که براي طهارت و تطهير شدن و آماده شدن براي عبادت خداوند از آب استفاده نماييم.يعني خداوندآب را عامل وابزار اصلي طهارت قرار داده است.
در آيه اي خداوند ميفرمايد:وآبي از آسمان برايتان فرستاده شد تا شما را با آن پاک کند وپليدي شيطان را از شما دور سازد. دراين آيه نقش پاگيزگي وطهارت بخشي آب توام با تاکيد اشاره شده است.در اسلام نماز رکن اصلي دينداري وراهکار عمده ارتباط مخلوق وخالق بوده وقدم اول در برپايي نماز انجام وضو مي باشد يعني اين عبادت عظيم ومهم مدخلش آب وطهارت با آب است وگويا براي ارتباط با خدواند بوسيله نمازهم، احتياج به شادابي وطراوت بخشي اين پديده عظيم واين نعمت بزرگ الهي است.(5)


آب ماده فوق‌العاده‌اي است که در کليه خواص فيزيکي و شيميايي خود نسبت به ترکيبات مشابه فوق‌العاد مي‌باشد. يکي از خواص قابل توجه و مفيد آب قابليت بي‌نظير آن به عنوان حلال است در حقيقت آب را يک حلال جهاني مي‌نامند زيرا بسياري از مواد شيميايي شناخته شده در جهان در مقادير مختلف در آن محلول مي‌باشند و پس از عمل انحلال هيچ‌گونه تغييري در خصوصيات شيميايي آن حاصل نمي‌شود.
هنوز با پيشرفت علم و تکنولوژي آب به عنوان يکي از پاک‌کننده‌هاي اصلي و قابل توجه از ديدگاه بشري مي‌باشد و هيچ ماده ديگري را نتوانسته‌اند جايگزين آن نمايند و لذا ما مسلمانان مفتخريم که در کتاب آسماني ما اين ويژگي منحصربه فرد آب دقيقاً بيان گرديده و در کتب و رساله‌هاي توضيح‌المسائل مجتهدين عاليقدر شيعه در احکام طهارت و مطهرات، آب به عنوان تطهير کننده اصلي عنوان گرديده است.
3- در سوره بقره آيه 74 خداوند متعال راجع به قساوت دل گروهي از انسان‌ها به جوشش آب اشاره مي‌نمايد که از پاره‌سنگ‌ها نهرها ( چشمه‌ها) مي‌جوشد ولي دل بعضي از انسان‌ها از سنگ سخت‌تر است.
از آيه فوق يک نکته علمي و يک نکته اخلاقي استنباط مي‌شود:

الف) نکته علمي:همانگونه که مي‌دانيم حجم آب در اثر جامد شدن افزايش مي‌يابد و وزن مخصوص آن يا دانسيته آن کاهش پيدا مي‌کند (يخ روي آب شناور مي‌ماند) با دارا بودن اين خاصيت آب مانند گوه‌اي عمل مي‌کند که قطعات کوچک و بزرگي از سنگ‌ها و صخره‌ها را در اثر نفوذ و يخ زدن جدا کرده و عملي شبيه فرسايش انجام مي‌دهد. همچنين آب‌هاي زيرزميني قادرند که عناصر موجود در مسير خود را از جمله سنگ‌هاي رسوبي را حل نمايد اعمال فوق ممکن است در پاره‌اي از نقاط سبب جوشش و ظهور آب از ميان سنگ‌ها و صخره‌ها گردد و لذا در آيه فوق بنظر مي‌رسد به اين قدرت ويژه آب اشاره شده است.
ب) نکته اخلاقي: احتمالاً به آثار گناه و معصيت اشاره مي‌کند که منتج به قساوت قلب انسان‌ها گردد و لذا خداوند در آيه فوق مي‌فرمايد دل‌هايتان چون سنگ و يا سخت‌تر از آن شده است و اين هشدار بسيار مهم به انسان‌ها و نتيجه عواقب نافرماني خداوند را بيان مي‌کند.
4- در سوره‌هاي بقره آيه 22، انعام آيه 99، جن آيه 16 خداوند آب را نعمتي فرستاده از آسمان و مايه برکت و منشاء روزي بشر معرفي مي‌نمايد.
امروزه با توجه به روش‌هاي مختلف برداشت آب‌هاي زيرزميني، بشر همچنان منشاء آب را در هر منطقه‌اي نزولات جوي مي‌داند و ايجاد باران مصنوعي نمونه‌اي از تلاش انسان در راستاي هدف فوق مي‌باشد و در آيات موصوف به صورت غير مستقيم لزوم جستجوي انسان و کسب آب از طريق جو را اشاره مي‌نمايد.
5- در پنج آيه خداوند به اهميت و قداست آب اشاره مي‌نمايد که آب گوارا را براي دوزخيان حرام گردانيديم و بهشتيان از اين نعمت استفاده مي‌نمايند.
آيات فوق عبارتند از سوره‌هاي اعراف آيه 50، ابراهيم آيه 16، واقعه آيه 68، کهف آيه 29، محمد آيه 15 در آيات مذکور به ارزش والاي اين نعمت خداوندي اشاره مي‌نمايد که در آخرت نيز يکي از پاداش‌هاي انسان جاودانه و بهشتي خوردن آب گوارا مي باشد و لذا لازم است در حفظ و پاسداري از منابع محدود آب شيرين کوشا بوده و از آلوده نمودن اين ماده حياتي خود‌داري نماييم تا به عقوبت کفران نعمت خداوند دچار نشويم.
6- چرخه آب :در آيه 17 سوره رعد، از آب به عنوان يک نعمت باقي و پايدار بر روي زمين اشاره مي‌گردد. در اين آيه چرخه آب در جهان بازگو مي‌شود. دانشمندان علم هيدرولوژي ثابت کرده‌اند که در طبيعت چرخه (سيکل) جاودانه‌اي وجود دارد به نام چرخه آب که در اثر آن آب از سطح درياها و اقيانوس‌ها تبخير مي‌شود و به صورت باران و برف به زمين باز مي‌گردد و تا آنجا که دانش امروزه نشان مي‌دهد هيچ دليلي براي خارج شدن بخار آب ازجو زمين و وارد شدن به فضاي کيهاني وجود ندارد و اگر چنين پديد‌ه‌اي رخ مي‌داد باعث کاهش ذخيره هوا و آب در کره زمين مي‌شد و بدين ترتيب حجم کل آب در کره زمين ثابت است و چه زيبا در آيه قوق به اين نکته جالب اشاره شده است.
7- در آيات 11 و 12 سوره قمر و آيه 11 سوره حامه خداوند مي‌فرمايد که قوم‌هاي ستمگر مانند قوم نوح رابا آب به هلاکت رسانديم. به عبارتي خداوند اقوام سرکش و عصيان‌گر را با همين نعمت که سبب بقاء و منشاء حيات موجودات است به مجازات مي‌رساند.
نتيجه گيري:
1-با توجه به بند 1يافته هاخداوند آب را مايه حيات و منشاء تمامي گياهان و حيوانات و مايه هستي مي‌داند
وهمچنين حيات وزندگي آدميان را به آبي تشبيه نموده که از آسمان فرود مي آيد وموجب نمو نباتات مي گردد وسپس دوران کوتاه حيات نباتي آن به انجام وپايان مي رسد.نکته بسيار زيبا درهمان اصل تشبيه است که حيات،آب است وآب،حيات است.
2-باتوجه به بند2يافته ها خداوندآب را عامل وابزار اصلي طهارت قرار داده است و نقش پاگيزگي وطهارت بخشي آب توام با تاکيد اشاره شده است .
3-باتوجه به اشاره خداوند مبني براينکه آب به عنوان يک نعمت باقي و پايدار بر روي زمين ميباشد وبه چرخه آب اشاره دارد پس عدم آلوده نمودن اين نعمت والاي خداوند با عنايت به چرخش مداوم آن وتجمع آلودگيهاي مختلف بويژه شيمیایی ازجایگاه والایی برخورداراست.
4- باتوجه به بند5 یافته ها خداوند اشاره می فرماید در آخرت نيز يکي از پاداش‌هاي انسان جاودانه و بهشتي خوردن آب گوارا مي باشد و لذا لازم است در حفظ و پاسداري از منابع محدود آب شيرين کوشا بوده و از آلوده نمودن اين ماده حياتي خود‌داري نمائيم تا به عقوبت کفران نعمت خداوند دچار نشويم ومبادا با همين نعمت که سبب بقاء و منشاء حيات موجودات است به عذاب الهی گرفتار شویم.






منابع:
1- راهنماي آب – تأليف دکتر عباس کمالي‌زاده – انتشارات ايران علمي – سال 1364
2- آب شناسي – تأليف دکتر محمدرضا غفوري و دکتر سيدرضا مرتضوي – انتشارات دانشگاه تهران سال1367
3-دائره المعارف بزرگ اسلامي – جلداول – انتشارات مرکز دائره المعارف اسلامي
4-قرآن کريم
5-http://www.m.narjes.org/maaref/ghoraan/golchin/golchin4.htm
6- http://www.m.narjes.org/maaref/ghoraan/golchin/golchin2.htm

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

اعجاز قرآن و طبیعت

همانگونه که مي دانيم قران مجيد اصلي ترين معجزه خاتم الانبيا و بزرگترين معجزه انبيا براي مردم مي باشد.مرور زمان و اشراف بشر به لحاظ علمي بر برخي از رازهاي خلقت طي ساليان مختلف رازها و ابعاد مختلف اعجاز قران را بري بشر روشن کرده است.به گونه اي که بخش زيادي از ناشناخته ها و اسرار طبيعت که طي قرون اخير به مدد پيشرفت علم و تکنولوژي براي انسان روشن و کشف شده است 14 قرن قبل در قران مجيد به آن اشاره و راز و اسرار عجايب خلقت گياهان، جانوران، کوهها، آب ها و اقيانوس ها، سيارگان و ستارگان و فضا براي بشر بيان شده است. به همين دليل است که همواره به بشر گفته شده است که در زمين گردش کنند و بر آنچه در آن خلق شده است بنگرند و بينديشند.دراين مطلب به بررسي بخش هايي از اعجاز قران در طبيعت شامل ترجمه آيات قران در باره هر پديده طبيعي به همراه توضيحات علم و يافته هاي علمي بشر در آن رابطه پرداخته مي شود. بارانسوره نور آيه43 : آيا نديدي که خداوند ابرهايي را به آرامي مي راند، سپس ميان آنها پيوند مي دهد، و بعد آن را متراکم مي سازد؟! در اين حال، دانه هاي باران را مي بيني که از لابه لاي آن خارج مي شود; و از آسمان -از کوه هايي که در آن است (ابرهايي که همچون کوه ها انباشته شده اند)- دانه هاي تگرگ نازل مي کند، و هر کس را بخواهد بوسيله آن زيان مي رساند، و از هر کس بخواهد اين زيان را برطرف مي کند; نزديک است درخشندگي برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! دانشمندان با مطالعه بر روي ابرها به اين نتيجه رسيدند که چگونگي بارش باران از ابرها داراي سيستم و مرا حل خاصي مي باشد .هواشناسان در مورد تشکيل ابر کومولونيمبوس مطالعه کرده اند تا نحوه توليد و ايجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بيابند.يافته ها نشان مي دهد که کومولونيمبوس طي مراحل زير باران ايجاد مي کند. 1- ابتدا ابرها با نيروي باد به حرکت در مي آيند، قطعه هاي پراکنده و کوچک که کومولوس نام دارند با نيروي باد به يکديگر فشرده شده و در يک منطقه تجمع مي يابند و ابرهاي کومولونيموس را مي سازند. 2- اتصال: ابرهاي کوچکتر به يکديگر متصل و ابرهاي بزرگتر را تشکيل مي دهند. 3- تراکم و انبوه شدن: وقتي ابرهاي کوچکتر به هم مي پيوندند و ابرهاي بزرگتر را مي سازند در ابرهاي بزرگ حرکت و رشد عمودي به سمت بالا صورت گرفته که اين پديده در مرکز ابرها بيشتر از لبه ها و کناره هاي آن رخ مي دهد و بعد از اين رشد رو به بالا موجب کشيده شدن توده ابر به بالا و رسيدن به ناحيه سردتر اتمسفر (جو) که محل تشکيل قطره هاي آب و تگرگ است مي شود.و قطره هاي آب و تگرگ، بزرگتر و سنگين تر شده و حرکت رو به بالاي آنها متوقف مي شود و به صورت قطره هاي باران و تگرگ فرود مي آيند به هم پيوستن تکه هاي کوچک و تشکيل ابرهاي بزرگ مي باشد.و شروع بارندگي مي باشد. در مورد برف ها نيزهمه ابرها ذرات آب يا کريستال يخ را با خود حمل مي کنند، اما اين ذرات بسيار کوچکتر از آن هستند که به زمين ببارند .اگر ارتفاع ابرها بيشتر شود، هواي سردتر، باعث فشرده تر شدن بخارآب مي شود، و اين ممکن است براي شکل دادن باران، تگرگ يا برف مناسب باشد. تناسب باران سوره زخرف آيه 11 :همان کسي که از آسمان آبي فرستاد بمقدار معين، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم; همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مي سازند! (11 ) بر اساس تحقيقاتي که دانشمندان بر روي تناسب قطرات باران انجام دادند به اين نتيجه رسيدند که مقدار قطراتي که از زمين بخار مي شودن در حدود 16 ميليون تن مي باشد و به همين ميزانآب ازآسمان فرود ميآيد. بادسوره حجر آيه22 : ما بادها را براي بارور ساختن (ابرها و گياهان) فرستاديم; و از آسمان آبي نازل کرديم، و شما را با آن سيراب ساختيم; در حالي که شما توانايي حفظ و نگهداري آن را نداشتيد! (22 ) بادها با وزش خود روي اقيانوسها باعث حرکت قطرات اب و بعد از مدتي به وجود امدن موج مي شوند. سپس اين موجها سب پخش شدن ذرات اب در هوا مي شوند و باد آنها را به سمت بالا انتقال مي دهد که از اولين مراحل بارش باران مي باشد.يکي ديگر از وظايف بادها انجام عمل لقاح مي باشد. آبها و اقيانوس ها د يوار مانع ميان دو درياسوره نمل آيه61 : يا کسي که زمين را مستقر و آرام قرار داد، و ميان آن نهرهايي روان ساخت، و براي آن کوه هاي ثابت و پابرجا ايجاد کرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند; با اين حال) آيا معبودي با خداست؟! نه، بلکه بيشتر آنان نمي دانند (و جاهلند)! (61 ) موجهاي بزرگ و جريانهاي قوي در دريا مديترانه و اقيانوس اطلس وجود دارد .مديترانه از طريق جبل الطارق وارد اتلانتيس مي شود.ميان اين دو در اعماق چند صد متري ديوار وجود دارد.در طرفين اين مانع هر يي از درياها دما و شوري و غلظت و شرايط زيستي خاص خود را دارد.مثلا آب درياي مديترانه در مقايسه با اقيانوس اطلس: گرم، شور، و کم غلظت تر است.وقتي آب درياي مديترانه از بالاي ديوار ميان خود و اقيانوس اطلس، با گرما و شوري و غلظت کم و خصوصيات ويژه خود چند صد متر به اعماق مي رود.آب درياي مديترانه در آن عمق تعادل و توازان ايجاد مي کند.و از بالا برمي گردد.اين دو دريا در همين مرز با هم قاطي ميشوند و فراتر از مرز خود نمي روند.که اين امر به خاطر تغيير غلظت کشش سطحي از قاطي شده اند جلوگيري مي کند. قرمز شدن آبها سوره اعراف آيه 133 :سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کرديم:) طوفان و ملخ و آفت گياهي و قورباغه ها و خون را -که نشانه هايي از هم جدا بودند- بر آنها فرستاديم; (ولي باز بيدار نشدند، و) تکبر ورزيدند، و جمعيت گنهکاري بودند! (133 ) موجودات بسيار کوچک ميکروسکوپي به نام دانيوفلاژله (به معناي تاژکاران خوفناک) وجود دارند که اين موجودات گاهي به سرعت توليد مثل نموده و در اثر ازدياد جمعيت، مناطق وسيعي از سطح دريا را مي پوشانند; در اين حالت آب را به رنگ قرمز در مي آورند.به اين پديده اصطلاحا "Rebtibe" گفته مي شود . اين موجودات از ردهFlagellate ياMasigophora هستند که داراي ديواره ثابت و داراي يک چند رشته طويل هستند که قابل تغيير شکل است و براي حرکت مورد استفاده قرار مي گيرد . علت قرمز بودن آب اين است که اين نوع از تاژکداران علاوه بر پيگمان سبز، داراي پيگمان هاي سرخ هستند و به اين جهت رنگ آب را مانند خون مي سازند بنابراين، اين پيگمان ها در قرمز کردن آب موثر هستند.به همين دليل به آنها گروهPylrohopyta ( گياه داراي بدنه رنگي) مي گويند.حقيقت اين است که درباره عامل مرگ ماهي ها هنگام پديدار شدن کشنده هاي قرمز که تاکنون مشخص شده است، وجود سه عامل قطعي به نظر مي رسد : 1- سم حاصله از اين تاژکداران. 2 - مسدود شدن مجاري تنفسي يا برانش (آبشش) ماهي به وسيله اين موجودات و ايجاد خفقان. 3- کمبود شديد اکسيژن آب به علت مصرف آن در مرحله پوسيدگي آنها. مهمترين عامل "Rebtibe" ( قرمز شدن آب) مي تواند عامل طوفان باشد.طوفان و ايجاد موج هاي طوفاني، خود خسارات سنگين وارد کرده و باعث کشته شدن تعداد زيادي از مردم مي شود.از طرف ديگر طوفان با ايجاد و حمل مواد به داخل آب از يک طرف و از طرف ديگر جرياناتLougmri باعث به هم ريختگي زون سطحي مي شود و باعث فراوني يک دفعه وdloom داينوفلاژله ها مي شود.
منبع:http://www.ebtekarnews.com/مهدی ذاکری

قرآن کریم و خشکسالی

قرآن به عنوان كتاب هدايت آدمي به سوي كمالات شايسته بشري، دربرگيرنده دو دسته از گزاره هاي شناختي و آموزه هاي دستوري است. اين گزاره هاي شناختي و دستوري، موقعيت بشر را در هستي تبيين مي كند و راه هاي دست يابي به موفقيت و كمالات را به وي مي نماياند.
در تحليل قرآن ارتباط تنگاتنگي ميان عمل انسان و وقايع طبيعي ديده مي شود و اين گونه نيست كه هر يك راهي مستقل و جدا از هم را مي پيمايند و رفتارها و كردارهاي وي تأثيري در هستي و امور خلقي و تكويني به جا نمي گذارد. بلكه در تحليل قرآن نه تنها كردارهاي انسان موجبات رشد و بهبودي وضعيت زيست گياهان و جانوران را سبب مي شود و يا آن ها را در موقعيت هاي خطرناكي چون نيستي گونه هاي مختلف گياهي و جانوري قرار مي دهد بلكه حتي در تحليل قرآن بينش ها و باورهاي آدمي مي تواند در بهبودي و يا نابودي محيط زيست گياهي وج انواري موثر باشد. از سويي سخن از تأثير زيانبار رفتارها و كردارهاي بشري به ميان مي آورد و مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ به سبب كردارهاي آدمي فساد و تباهي در خشكي ها و درياها ظهور كرده است و محيط زيست گياهي و جانوري دريا و خشكي در معرض خطر و نابودي قرار گرفته است و از سويي ديگر مي فرمايد كه اگر مردمان ايمان مي آوردند بركات زمين و آسمان ها بر ايشان فرو فرستاده مي شد و آدميان از محيط زيستي برخوردار همراه با آسايش و آرامش سود مي بردند و يا با اشاره به مسئله استغفار و توبه كردن به درگاه خداوند سخن از ريزش باران ها و افزايش توانمندي به ميان مي آيد و مي فرمايد: و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوه الي قوتكم؛ اي ملتم به درگاه پروردگارتان استفغار كرده و به سوي او بازگرديد و توبه كنيد تا آسمان باران هاي بسيارش را بر شما فرو فرستد و بر نيرو و توان شما بيافزايد.در نگرش قرآن ربوبيت الهي و مقام پروردگاري خداوند عامل مهمي در افزايش و يا كاهش بارندگي شمرده شده است و هرگونه باور و كردار آدمي را با عوامل تكويني مرتبط مي سازد. بر اين اساس نمي توان گفت كه هر يك از عوامل تكويني و تشريعي راه جداگانه اي را مي پيمايند و ارتباطي ميان باورها و ايمان ها و يا رفتارها و كردارهاي آدمي از يك سو و مسئله خشكسالي و سيل و يا زلزله و ديگر بلاياي طبيعي نيست؛ زيرا اگر به مسئله ربوبيت آفريدگار توانا و فرزانه توجه شود به روشني دانسته مي شود كه خداوند براي هدايت بشر هر چند با تازيانه بلا و ابتلا و امتحان و ترساندن از دوزخ و مانند آن مي كوشد تا آدمي را به تفكر و تدبر اندازد و از بيراهه به راه آورده و از كژي انديشي و كژرفتاري باز دارد. از اين روست كه در تحليل قرآني مقام ربوبيت الهي است كه آدمي را دچار امتحانات و ابتلائات متعدد مي سازد تا يا به راه آيد و يا ظرفيت ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش را به فعليت رساند و خود را به سوي كمالات بكشاند. مقام پروردگاري هر چند كه گاه موجب مي شود تا شخص در رفاه و به تعبير قرآني در سراء (نعمت ها و آسايش) قرار گيرد ولي گاه به ضراء (زيان و ضرر) مي گيرد. از اين رو نه وجود آسايش و نعمت نشان از كرامت و شرافت شخص است و نه ضرر و زيان دليل بر دوري از خداوند و خوارسازي الهي مي باشد.خداوند در سوره فجر و چندين آيه ديگر ديدگاهي كه افزايش رفاه در شخص و يا جامعه اي را دليل بر هدايت بودن و كرامت ايشان و يا قرار گرفتن در سختي و يا كمبود را دليل بر اهانت و خواري او در نزد خداوند تلقي مي شود را به نقد مي كشد و مي فرمايد كه هيچ يك از افزايش و يا كاهش رفاه و آسايش و يا سختي و رنج و بلا دليلي بر خواري شخص و يا كرامت و شرافت وي در نزد خداوند ندارد؛ زيرا بسياري از اين علل و عوامل از باب آزمون و امتحان است و خداوند شخص و يا جامعه اي را به هر يك از دوگانه هاي متضاد مي آزمايد تا ظرفيت هاي خويش را آشكار و يا از بيراهه بيرون آمده و در مسير كمالي قرار گيرند. از اين رو برخي از اين امور مي تواند از باب تنبيه و يا تبصره و آگاهي بخشي و تذكر باشد.بر اين اساس، شناخت اين كه كدام يك از ضراء يا سراء از باب تنبيه و يا تذكره و يا رحمت و نعمت بخشي است و كدام نيست نيازمند تامل و تدبر است. با اين همه آن چنان كه از آيات قرآني به دست مي آيد گرفتاري جوامع به هر يك از بلاياي طبيعي و غيرطبيعي مي تواند مرتبط با عمل كرد جمعي جامعه باشد.يكي از بلاياي طبيعي كه مي تواند متاثر از عمل كرد و يا باورها و اعتقادات بشري باشد بلاي خشكسالي است كه در اين نوشتار به آن پرداخته مي شود و تحليل خداوند از اين مساله را بر اساس آيات وحياني قرآن به دست داده مي شود.امتحان به خشكسالييكي از تحليل هاي قرآن نسبت به بلاي خشكسالي آن است كه اين پديده طبيعي از باب آزمون و امتحان مردمان جامعه و يا منطقه اي است. خداوند در آيه 17 سوره قلم بيان مي كند كه خداوند اهل مكه را در عصر پيامبر(ص) به خشكسالي و قحطي مبتلا و آزموده است؛ زيرا چنان كه شيخ طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه بيان مي كند مراد از واژه بلوناهم همان آزمودن ايشان به بلاي خشكسالي و قطحي بوده است (مجمع البيان ج 9 و 10ص 505)خداوند در آيه 155 سوره بقره اصولا يكي از روش هاي آزموني خود را ايجاد خشكسالي و كمبود مواد غذايي و گرسنگي بيان مي كند و مي فرمايد: و لنبلونكم بشي من... والجوع و نقص من الاموال؛ كه بي گمان مراد از جوع و گرسنگي همان قحطي است كه در آيه مسبب به جاي سبب بيان شده است. در حقيقت خداوند مي خواهد بيان كند كه ما مردمان را به چيزي چون قحطي (گرسنگي) مي آزماييم. (روح المعاني ج 2 جزء 2ص 33 و تفسير منير ج 2 ص 38)علت اين امر در مواردي كه خداوند در قرآن گزارش مي كند دوري مردمان جامعه از خداوند و اوامر و آموزه هاي وحياني او بوده است. خداوند از وضعيتي كه قوم نوح به سبب كفر گرفتار آن شدند و به بلاي طبيعي خشكسالي دچار شده بودند گزارش مي كند و اين مساله را مطرح مي سازد كه آنان چون به خداوند كفر ورزيدند و يا به آموزه هاي وحياني خداوند عمل نكرده و آن را تكذيب كردند گرفتار مشكل خشكسالي شدند. از اين رو از زبان پيامبرشان نوح(ع) از ايشان مي خواهد كه استغفار و توبه كنند و به سوي خداوند بازگردند تا از گرفتاري خشكسالي و گرسنگي و قحطي رهايي يابند (نوح آيات 10 و 11)در عصر حكومت شاهي در مصر نيز خشكسالي سختي پديد آمد كه مرتبط به اعتمال مردمان بود. اين خشكسالي به سبب داستان معروف يوسف(ع) و تعبير خواب آن حضرت معروف و مشهور است و همگان از آن اطلاع دارند (يوسف آيات 43 تا 48)پديده خشكسالي به سبب كفر و عناد فرعونيان در عصر موسي(ع) نيز در مصر تكرار مي شود و آيات 130 و 131 سوره اعراف به اين مساله مي پردازد و مي فرمايد: و لقد اخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون؛ ما فرعونيان را به گرسنگي و كمبود در محصولات گرفتيم و آنان را دچار قحطي و كمبود موادغذايي كرديم تا شايد آنان پند گيرند و به راه توحيد و عبوديت بازگردند.قوم عاد نيز به سبب كفر و عناد و تكذيب و رفتارهاي دور از تقواي خويش گرفتار خشكسالي و قحطي مي شوند كه آيه 50 و 52 سوره هود بدان پرداخته است. شيخ طبرسي در مجمع البيان مي نويسد: از اين كه حضرت هود(ع) از مردمان و ملت خويش مي خواهد كه از كارهاي خويش استغفار كنند و به سوي خداوند بازگردند و توبه كنند تا باران بر ايشان ببارد مي توان دريافت كه مردم هود به سبب گناهان و كفر خويش گرفتار خشكسالي شدند. از اين روست كه هود مي فرمايد كه اگر توبه كنند خداوند رحمتش را بر آنان نازل مي كند و از آسمان باران بر ايشان فرو مي ريزد تا از خشكسالي و قحطي رهايي يابند.(مجمع البيان ج5 و 6ص 258)شيخ طبرسي با اشاره به آيه 112 سوره نحل كه درباره گرفتاري مردمان به جامه گرسنگي و ترس مطرح شده است مي نويسد: گفته شده كه مقصود از قريه و آباديي كه به اين گرفتاري دچار شده بودند مردمان مكه بودند كه خداوند آنان را به سبب كفرشان به هفت سال قحطي دچار كرده بود. (همان ص600) زمخشري در كشاف آيه 74و 76 سوره مومنون را نيز به مساله قحطي و خشكسالي مكه نسبت مي دهد و شان نزول آن را همان خشكسالي بر مي شمارد.(كشاف ج 3آيه 197)بسياري از مفسران با اشاره به آيه 4 سوره قريش مي گويند: مراد از جوع در آيه قحطي و خشكسالي بوده كه مردمان قريش بدان گرفتار شدند به گونه اي كه آنان مردار و استخوان مي خوردند (كشاف ج4، ص803 و نيز تفسير التحرير و التنوير ج 30 جزء 30ص 556)به هر حال كفر و كردارهاي دور از آموزه هاي وحياني عاملي مهم درباره بسياري از خشكسالي هايي بوده است كه قرآن گزارش كرده است تا مردمان با آگاهي به علل خشكسالي خود را بازيابند و راه درست در پيش گيرند.بنابراين از نظر قرآن از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي مي توان به شرك و دوري از توحيد اشاره كرد كه عامل مهم ابتلاي قوم هاي عاد و نوح و قريش به بلاي خشكسالي بوده است. (هود آيه 50و 52و نوح آيه 10و 11 و قريش آيه 4)از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن به عنوان عامل مهم خشكسالي و قحطي بيان مي كند گناهان و خروج ملت و جامعه اي از آموزه هاي وحياني و تجاوز از حدود الهي است.خداوند در آيه 52و 53 سوره هود اين علت را مطرح مي سازد. از اين روست كه از زبان پيامبران قوم از ايشان مي خواهد تا از گناهان خويش استغفار كنند و با بازگشت و توبه به سوي خدا از شر بلاي به ظاهر طبيعي خشكسالي برهند.از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن براي خشكسالي و قحطي بيان مي كند كفران نعمت است كه در آيه 112 سوره نحل بدان اشاره شده است.به هر حال علل و عواملي چند براي خشكسالي بيان شده است كه كفر به خدا و كفران نعمت و گناه از مهم ترين علل و عواملي است كه در آيات قرآن بدان اشاره رفته است. فلسفه آن هر چه باشد نمي توان از پندپذيري و بازگشت به خدا در آن چشم پوشيد به اين معنا كه خداوند مردمان را به خشكسالي مي آزمايد تا از بيراهه به راه آيند و خود را در مسير كمالي قرار دهند.بنابر اين مي توان علت مهم باران و فراواني روزي را در ايمان و بازگشت به خدا و توبه از گناهان و رفتارها و كردارهاي پسنديده و نيك جست؛ از اين روست كه خداوند جامعه اي بتواند در مسير كمالي قرار گيرد و به خدا ايمان و كردارهاي پسنديده نيكي داشته باشد به عنوان جامعه نمونه ياد مي كند كه به سبب افزايش رزق و روزي آسماني و زميني در امنيت غذايي و آرامش روحي و رواني قرار مي گيرد. (نحل آيه 112)مبارزه با خشكساليبا اين كه بر اين باوريم كه در تحليل قرآني كفر و گناه و شرك از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي است و مي توان با استغفار و توبه به سوي خدا و انجام كردارهاي نيك و صالح از بلاي خشكسالي گريخت ولي مي توان گفت هر جامعه و نظام سالم حكومتي مي بايست براي مبارزه با خشكسالي افزون بر كارهاي معنوي و فرهنگي كارهاي ديگري را نيز در پيش گيرد. از اين رو است كه آيات چندي به مساله برنامه ريزي مديريت آب و غذا پرداخته است.از جمله برنامه ريزي براي مصون ماندن از عوارض قحطي و خشكسالي مي توان به مساله برنامه ريزي در توليد و توزيع مواد غذايي (يوسف آيه 46 و 47) و مديريت آب و سدسازي و ذخيره سازي توليدات و صرفه جويي در مصرف و نظارت و دخالت مستقيم دولت در توليد و توزيع مواد غذايي اشاره كرد. (يوسف آيات 46 تا 48)تحليل قرآن از مساله خشكسالي نشان مي دهد كه نمي بايست تنها به دعا و نيايش و تغيير بينش و نگرش بسنده كرد بلكه افزون بر فعاليت هاي فرهنگي و معنوي بر همگان به ويژه بر دولتمردان به عنوان مسئوليت اجتماعي لازم و ضروري است تا براي مديريت آب و غذا داراي برنامه باشند و هيچ از امور پيش گفته از مسئوليت دولت نمي كاهد و دولت ها نمي توانند با اشاره به مساله كفران نعمت و يا افزايش گناه و مانند آن شانه از مسئوليت هاي خويش بيرون كنند.

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

نماز باران

نماز باران
وقتى رحمت الهى(باران)قطع شود و چشمه‏ها و قنات‏ها بخشكدو كمبود آب پديد آيد،براى نزول رحمت الهى و آمدن باران،نمازمى‏خوانند.نام اين نماز،نماز استسقاء،يا نماز باران است.
اين نيز،يك درس توحيدى و توجه دادن به قدرت و رحمت الهى است،زيرا در خشكسالى و قحطى و بى آبى،از دست هيچكس،كارى‏بر نمى‏آيد،تنها خداست كه مى‏تواند با فرستادن ابرهاى باران‏زا،رحمت‏خويش را بر سر مردم بگسترد.
خداوند مى‏فرمايد:
«قل ارايتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن ياتيكم بماءمعين؟» (1) بگو:اگر آب شما بخشكد،چه كسى براى شما آب گوارامى‏آورد؟
بى آبى يك منطقه و نيامدن باران،نشان قهر خدا و گاهى به سبب‏گناهانى است كه مردم جامعه انجام مى‏دهند.پس توجه به خدا و گريه‏و التماس و توبه و تضرع،سبب مى‏شود خداوند عنايت كند و كم‏آبى رابر طرف سازد.نماز باران براى جلب رحمت‏خداوند است.
علت نيامدن باران
همچنانكه اشاره شد،گاهى بى بارانى،نتيجه معاصى مردم و نوعى‏عقوبت و تنبيه الهى است.
رسول خدا(ص)فرموده است:
وقتى خداوند بر امتى غضب كند و عذاب بر آنان نفرستد،نرخ‏هاگران مى‏شود و عمرها كوتاه مى‏گردد،تجار سود نمى‏برند و درخت‏ها ميوه‏نمى‏دهند و نهرها پر آب نمى‏شود و باران از مردم قطع مى‏شود و اشرار برآنان تسلط مى‏يابند. (2) در حديث ديگرى،امام صادق(ع)فرموده است:
«...و اذا جار الحكام فى القضاء امسك القطر من‏السماء» (3) هر گاه زمامداران و حاكمان،در دادرسى ستم كنند،باران‏از آسمان قطع مى‏شود.
طبق روايات،غير از آنچه ياد شد،شيوع گناه،كفران نعمت،منع حقوق،كمفروشى،ظلم و حيله،ترك امر به معروف و نهى از منكر،ندادن‏زكات و...نيز،گاهى سبب قطع باران مى‏شود. (4) در حديث آمده:حضرت سليمان با اصحاب خود براى نماز باران‏بيرون مى‏رفت.در راه،به مورچه‏اى برخورد كه يكى از پاهايش را به‏آسمان بلند كرده و مى‏گويد:خدايا!ما مخلوقات ضعيف تو هستيم و ازروزى تو بى نياز نيستيم،پس به سبب گناهان بنى آدم،ما را به هلاكت‏مرسان.
حضرت سليمان(ع)به اصحاب خود فرمود:برگرديد!همانا بخاطردعاى غير خودتان سيراب شديد!... (5) پس خيلى هم نبايد مغرور بود،خداوند گاهى به خواسته مورچه‏اى،رحمت‏خود را بر بندگان نازل مى‏كند.حتى گاهى دعاى كافرى چون‏فرعون را مى‏پذيرد و باران و فراوانى آب را عطا مى‏كند.در حديث است ازقول امام صادق(ع)كه ياران فرعون از كاهش آب نيل پيش او سخن‏گفتند و اظهار كردند كه اين باعث هلاكت ما خواهد شد.فرعون از آنان‏خواست كه آنروز برگردند.شب كه شد،به ميان رود نيل رفت و دست‏به سوى آسمان بلند كرد و گفت:خدايا!مى‏دانى كه مى‏دانم،كه جز تو، كسى توان آب آوردن ندارد،پس به ما آب بده.
صبح كه شد،رود نيل فوران زد و سرشار از آب شد. (6)
ايمنى ديدند و نا ايمن شدند دوستى كردم،مرا دشمن شدند...
ما كه دشمن را چنين مى‏پروريم دوستان را از نظر چون مى‏بريم؟ (7)
آرى...خداى مهربان،دعاى بندگان و تضرع آنان را بى بهره و بدون‏پاسخ نمى‏گذارد،فقط بايد اقبال و روى آوردنى از صميم دل و خالصانه‏از سوى بندگان باشد،تا لطف الهى شامل گردد.
به قول سعى:
اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خوردارى دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى (8)
كيفيت نماز باران
مثل نماز عيد،دو ركعت است و ركعت اول،پنج قنوت و ركعت دوم‏چهار قنوت دارد و بهتر است كه با جماعت‏خوانده شود.
در قنوت‏ها،هر دعايى مى‏توان خواند،ولى بهتر است دعايى خوانده‏شود كه در آن،از خداوند،طلب باران شده باشد و قبل از هر دعا،صلوات بر پيامبر و آلش فرستاده شود.مستحب است كه حمد و سوره‏اش بلندخوانده شود.
از آنجا كه اين نماز،براى جلب رحمت پروردگار است،در مستحبات‏آن امورى ذكر شده كه همه،حالت رقت و زارى و نياز بندگان رامى‏رساند و جلب رحمت مى‏كند،از جمله:
مردم سه روز،روزه بگيرند و روز سوم به صحرا روند و نماز بخوانند.
زير آسمان جمع شوند.
پا برهنه باشند،مردم،منبر را با خود به صحرا ببرند،مؤذن‏ها هم همراه باشند.پيران وكودكان و چهارپايان را هم با خود ببرند،بچه‏ها را از مادران جدا كنند تا صداى گريه و ضجه زياد شود.
مانع بيرون رفتن كفار همراه خود شوند،امام جماعت و مردم،در كمال خشوع و وقار و درخواست،به بيابان‏بيرون روند، جاى پاكى را براى نماز،انتخاب كنند... (9) و نيز،وقتى نماز به پايان رسيد،پيشنماز به منبر رود،و عباى خود راواژگونه يا پشت و رو بر دوش افكند،با صداى بلند،صد بار تكبير بگويد،رو به مردم سمت راست كرده،صد بار بلند،سبحان الله بگويد، سپس به‏مردم طرف چپ روى كرده و صد بار با صداى بلند،لا اله الا الله بگويد،مانعى ندارد كه مردم هم با صداى بلند، اين شعارها را بدنبال پيشنماز،تكرار كنند،چرا كه رحمت و مغفرت را بهتر جلب مى‏كند.
آنگاه،امام جماعت و مردم،دست‏به دعا بردارند،و بسيار التماس ودعا كنند و بنالند و بخواهند،و امام جماعت،خطبه بخواند و از خداوند، طلب باران كند.و بهتر است از خطبه‏هايى كه از معصومين(ع)نقل شده‏استفاده شود.مانند آنچه از حضرت امير(ع) (10) و امام سجاد(ع) (11) نقل‏شده است.
سابقه نماز باران
آنگونه كه از روايات تاريخى بر مى‏آيد،نماز باران در زمان انبياءگذشته هم بوده است(نمونه بيرون رفتن حضرت سليمان را خوانديد).
دعاها و حديث‏هايى هم كه درباره شيوه رسولخدا(ص)در خواندن‏نماز باران نقل شده،با خطبه‏هاى مربوط به اين نماز كه از اميرالمؤمنين‏نقل شده،و نيز دعاى امام سجاد(ع)گوياى اين است كه به اين سنت،عمل مى‏شده است. (12) در تاريخ، برخى از علماى بزرگ هم به برگزارى اين نماز اقدام كرده واز خدا،باران گرفته‏اند.البته اين نماز،از آنجهت‏حساسيت دارد كه اگرخداوند،دعاها را مستجاب نكند و باران نفرستد،مايه شرمندگى‏نمازگزاران مى‏شود كه خدا به آنان توجه ننمود.از اين جهت،اقدام به‏اين نماز،جرات و ايثارى در حد مايه گذاشتن از آبرو مى‏طلبد.
يكى از معروف‏ترين نمازهاى باران در تاريخ معاصر ما،نماز آية‏ا...
العظمى سيد محمد تقى خوانسارى(رحمة الله عليه)است.
نوشته‏اند كه در سال 1363 قمرى(47 سال پيش)همان سالى كه متفقين،ايران را اشغال كرده بودند،در قم باران نباريد و باغها و مزارع‏خشكيد و خطر قحطى و خشكسالى مردم قم را تهديد مى‏كرد.آن مرجع‏بزرگوار،دو روز متوالى براى نماز باران به بيابانهاى اطراف قم رفت،اين‏حركت،گرچه مورد استهزاء غير معتقدان به امور معنوى و غيبى بود،ولى‏در روز دوم، چنان باران آمد كه سيلها روان شد و جويبارها به راه افتاد واين از آثار انفاس قدسى آن مرد الهى بود. (13) .
نمازهاى ديگر
براى ايجاد رابطه ميان بنده و خدا،نمازهاى بسيارى مورد سفارش‏است.از قبيل:
-نماز غفيله
-نماز حاجت
-نماز شب اول قبر(ليلة الدفن)
-نماز اول ماه
-و...بسيارى نمازهاى ديگر كه در كتب دعا مطرح است وعلاقمندان به آنجا مراجعه كنند.در همينجا،اين نوشته را به پايان‏مى‏بريم،به اين اميد كه ره توشه آخرت و كارى مفيد براى خود و ديگران‏گردد.
پى‏نوشتها:
1- ملك،آيه 30.
2- و 3-من لا يحضر،ج 1 ص 524.
4- تحرير الوسيله،ج 1 ص 245،نماز استسقاء.
5- من لا يحضر،ج 1 ص 524.
6- من لا يحضر،ج 1 ص 526.
7- از شعر«لطف حق‏»،پروين اعتصامى.
8- ديباچه گلستان سعدى.
9- تحرير الوسيله،ج 1 ص 245.
10- من لا يحضر،ج 1 ص 527:الحمد لله سابغ النعم.../و مستدرك نهج البلاغه،ج 6 ص‏268 دعاى حضرت على(ع).
11- صحيفه سجاديه،دعاى 19:اللهم اسقنا الغيث...
12- به من لا يحضره الفقيه،بحث نماز استسقاء مراجعه شود.
13- آثار الحجة و گنجينه دانشمندان،ج 1 ص 324.قبر آن مرحوم،در حرم حضرت معصومه(ع) است.
پرتوى از اسرار نماز صفحه 245 محسن قرائتى

نماز باران

همه ابرها ذرات آب یا کریستالهای یخ را با خود حمل می‌کنند، اما این ذرات بسیار کوچکتر از آن هستند که به زمین ببارند. اگر ارتفاع ابرها بیشتر شود ، هوای سردتر ، باعث فشرده‌تر شدن بخار آب می‌شود و این ممکن است برای شکل دادن باران ، تگرگ یا برف مناسب باشد. باران آبی است که پس از سرد شدن بخارهای جوی بوجود آمده و بر زمین می‌‌ریزد. در زبان پهلوی بدان واران (waran) می‌‌گفتند.
باران سنجی با استفاده از امواج تحقیقات یک دانشمند و همکارانش نشان می‌دهد که می‌توان مقدار ریزش باران را اندازه گرفت و حتی امیدوارانه با استفاده از اطلاعاتی که شرکتهای تلفن همراه از این افت و خیزها جمع آوری کرده‌اند، بتوانند مدلهای خیلی دقیقتری برای آب و هوای کره زمین تهیه کنند. اصل پدیده ، چیز تازه‌ای نیست و در واقع همه خیلی خوب می‌دانند که بارش باران روی مخابره سیگنالهای تلفن همراه تأثیر می‌گذارد: قطره‌های ریز آب موجود در هوا این سیگنالها را ضعیف می‌کند.
بطور دقیقتر ، این قطره‌ها بسته به اندازه‌شان ، شدت فرکانسهای خاصی از سیگنال را کاهش می‌دهد و این پدیده ، آنقدر تأثیرگذار است که در حال حاضر ایستگاههای مخابره امواج تلفن همراه ، بطور خودکار بسته به تغییر شرایط جوی ، شدت سیگنالهایشان را بالا و پایین می‌برند. حالا یک دانشمند نشان داده است که این بالا و پایین شدنها حاوی اطلاعات مهمی است که اتفاقاً به درد هم می‌خورد: او و گروهش توانستند با استفاده از افت و خیزهای مشاهده شده در شدت سیگنالهای مخابره‌ای بین ایستگاههای شهر در هنگام توفان مقدار بارش باران را هر ۱۵دقیقه محاسبه کنند.این اطلاعات با اندازه گیری مستقیم ایستگاههای هواشناسی دو شهر مختلف همخوانی قابل قبولی دارد. البته این اولین باری نیست که از شدت سیگنالها چنین استفاده‌ای می‌شود. پیش از این سیگنالهای دریافتی از ماهواره‌های GPS هم برای اندازه گیریهای جوی مورد استفاده قرار گرفته بود: بسته به رطوبت و دمای هوا ، تأخیرهای کوچکی در زمان دریافت سیگنالها مشاهده می‌شود و این تأخیرها را می‌توان به اطلاعات آب و هوایی ترجمه کرد. حتی از خود سیگنالهای تلفن همراه هم قبلاً برای بیرون کشیدن اطلاعات متفاوت استفاده شده بود.بعضی از محققان ، از جمله اریک هورویتز از شرکت مایکروسافت ، ایده استفاده از تعداد مکالمات تلفن همراه هر منطقه برای تخمین میزان ترافیک راههای شهری را مطرح کرده بودند، غیر از این در جریان درگیریهای سال ۱۹۹۹ در کوزوو ، خیلی‌ها فکر می‌کردند که صربها از روی اختلالات شبکه‌های تلفن همراه توانسته‌اند جنگنده‌های ضد رادار F -۱۱۷ نیروی هوایی آمریکا را ردیابی و یکی از آنها را سرنگون کنند. تحقیقات قبلی یکی از محققان دانشگاه اسکس هم استفاده پذیری این افت و خیزهای سیگنالی را برای اندازه گیری بارش ، نشان داده بود.اما طرحهای پیشنهادی او به نوع خاصی از ارتباط بین ایستگاههای تلفن همراه نیاز داشت. زیبایی و جذابیت تحقیقات این دانشمند در این است که به بازآرایی شبکه‌ها نیازی ندارد و از همان اطلاعات جمع آوری شده بوسیله شرکتهای تلفن همراه برای کسب داده‌های هواشناسی استفاده می‌کند. به عبارت دیگر مواد خام طرح وی کاملاً مجانی از آب در می‌آید. البته تا وقتی که شرکتهای ارتباطی در بودجه‌شان برای این اطلاعات ، ردیف تازه‌ای باز نکنند.یکی از مشکلات جدی محیط زیست که امروزه بشر در اکثر نقاط جهان با آن درگیر است، باران اسیدی می‌باشد. باران اسیدی به پدیده‌هایی مانند مه اسیدی و برف اسیدی که با نزول مقادیر قابل توجهی اسید از آسمان همراه هستند، اطلاق می‌شود.

باران اسیدی باران هنگامی اسیدی است که میزان PH آب آن کمتر از 5،6 باشد. این مقدار PH بیانگر تعادل شیمیایی بوجود آمده میان دی‌اکسید کربن و حالت محلول آن یعنی بی‌کربنات (HCO3) در آب خالص است. باران اسیدی دارای نتایج زیانبار اکولوژیکی می‌باشد و وجود اسید در هوا نیز بر روی سلامتی انسان اثر مستقیم دارد. همچنین بر روی پوشش گیاهی تأثیرات نامطلوبی می‌گذارد.در چند دهه اخیر میزان اسیدیته آب باران ، در بسیاری از نقاط کره زمین افزایش یافته و به همین خاطر اصطلاح باران اسیدی رایج شده است. برای شناخت این پدیده سوالات زیادی مطرح گردیده است که به عنوان مثال می‌توان به این موارد اشاره کرد: چه عناصری باعث تغییر طبیعی باران می‌شوند؟ منشأ این عناصر چیست؟ این پدیده در کجا رخ می‌دهد؟معمولا نزولات جوی به علت حل شدن دی‌اکسید کربن هوا در آن و تشکیل اسید کربنیک بطور ملایم اسیدی هستند و PH باران طبیعی آلوده نشده حدود 5.6 می‌باشد. پس نزولاتی که به مقدار ملاحظه‌ای قدرت اسیدی بیشتری داشته باشند و PH آنها کمتر از 5 باشد، باران اسیدی تلقی می‌شوند.
نماز باران وقتى رحمت الهى (باران) قطع شود و چشمه‏ها و قناتها بخشکد و کمبود آب پدید آید، براى نزول رحمت الهى و آمدن باران ، نمازمى‏خوانند. نام این نماز ،نماز استسقاء ،یا نماز باران است. این نیز یک درس توحیدى و توجه دادن به قدرت و رحمت الهى است. خداوند مى‏فرماید:«قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماءمعین؟»: بگو: اگر آب شما بخشکد، چه کسى براى شما آب گوارا مى‏آورد؟بى آبى یک منطقه و نیامدن باران ،نشان قهر خدا و گاهى به سبب‏گناهانى است که مردم جامعه انجام مى‏دهند.پس توجه به خدا و گریه‏ و التماس و توبه و تضرع ، سبب مى‏شود خداوند عنایت کند و کم‏ آبى را بر طرف سازد. نماز باران براى جلب رحمت‏ خداوند است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرموده است:وقتى خداوند بر امتى غضب کند و عذاب بر آنان نفرستد، نرخها گران مى‏شود و عمرها کوتاه مى‏گردد، تجار سود نمى‏برند و درختها میوه ‏نمى‏دهند و نهرها پر آب نمى‏شود و باران از مردم قطع مى‏شود و اشرار برآنان تسلط مى‏یابند. در حدیث دیگرى ، امام صادق علیه‌السلام فرموده است:«... و اذا جار الحکام فى القضاء امسک القطر من‏السماء»: هرگاه زمامداران و حاکمان ، در دادرسى ستم کنند، باران‏ از آسمان قطع مى‏شود.طبق روایات ، غیر از آنچه یاد شد، شیوع گناه ، کفران نعمت ، منع حقوق ، کم فروشى ، ظلم و حیله ،ترک امر به معروف و نهى از منکر ،ندادن ‏زکات و ... نیز ،گاهى سبب قطع باران مى‏شود. در حدیث آمده: حضرت سلیمان با اصحاب خود براى نماز باران‏بیرون مى‏رفت. در راه ، به مورچه‏اى برخورد که یکى از پاهایش را به ‏آسمان بلند کرده و مى‏گوید: خدایا! ما مخلوقات ضعیف تو هستیم و از روزى تو بى نیاز نیستیم، پس به سبب گناهان بنى آدم ، ما را به هلاکت‏ مرسان.حضرت سلیمان علیه‌السلام به اصحاب خود فرمود:برگردید! همانا بخاطر دعاى غیر خودتان سیراب شدید!... پس خیلى هم نباید مغرور بود، خداوند گاهى به خواسته مورچه‏اى ، رحمت ‏خود را بر بندگان نازل مى‏کند.حتى گاهى دعاى کافرى چون‏ فرعون را مى‏پذیرد و باران و فراوانى آب را عطا مى‏کند. در حدیث است از قول امام صادق علیه‌السلام که یاران فرعون از کاهش آب نیل پیش او سخن ‏گفتند و اظهار کردند که این باعث هلاکت ما خواهد شد. فرعون از آنان‏ خواست که آنروز برگردند. شب که شد، به میان رود نیل رفت و دست ‏بسوى آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مى‏دانى که مى‏دانم، که جز تو ، کسى توان آب آوردن ندارد، پس به ما آب بده.
کیفیت نماز باران مثل نماز عید ، دو رکعت است و رکعت اول ، پنج قنوت و رکعت دوم ‏چهار قنوت دارد و بهتر است که با جماعت‏ خوانده شود. در قنوتها ، هر دعایى مى‏توان خواند،ولى بهتر است دعایى خوانده ‏شود که در آن ، از خداوند طلب باران شده باشد و قبل از هر دعا ،صلوات بر پیامبر و آلش فرستاده شود. مستحب است که حمد و سوره‏اش بلند خوانده شود.

۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه

ابر و بارش باران و تگرگ

«آيا نمی بينی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند، بعد آنها را با هم مألوف می کند، بعد آنها را روی هم انباشته می کند، و بعد می بينی که از ميان امتداد آنها قطره بيرون می آيد. و از ابرهای کوه مانند که ريزه های يخ دارند نيز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر که بخواهد می ريزد و هر که را نخواهد نمی ريزد. برق آن نزديک است ديدگانها را بگيرد».نکات آيه:
1ــ ابرها برای برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند. 2ـــ ابرها مألوف می شوند. 3ـــ ابرها روی هم متراکم می شوند. 4ـــ قطره از خلال امتداد ابـر (از امتداد تراکم ابر) می ريزد. 5ـــ ابرهای کوه مانند وجـود دارد.6ـــ در ابرهای کوه مانند ريزه های يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل می شود. 7ـــ برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است.1ــ ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند:اين تصاوير با ماهواره در طی 11 روز گرفـتـه شده. چنانکه در تصويرها می بـيـنـيـم گـردبـادها ابرها را می چرخانند و گرداب ابری شکل می گيرد و ابرها را جمع می کند. قطر اين ابر حدوداً 200 کيلومتر است و سوراخ مرکز آن کـه مـانند چـشـم می ماند حـدوداً 10 کـيـلـومـتـر است. («زجو» از جمله به معنی: هـل دادن يا پيچاندن يا گرداندن چيزی برای مرتب شدن يا شکل گرفـتن است).
2ــ ابرها مألوف می شوند:به شکلی که در تصوير می بينيم ابرها با هم مألوف می شوند. چرا قرآن از واژه تآلیف استفاده کرده است؟ تآلیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا چند چیز مختلف و متفاوت است. علت اینکه قرآن واژه تآلیف بکار برده اینست که پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.
3ـــ ابرها روی هم مـتـراکم می شوند:ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند. گاهی تراکم آنها به چند صد متر هم می رسد.
4ـــ قطره از خلال امتداد ابر (از امتداد تراکم ابر) می ريزد:وقتی وضعيت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکيب می شوند و قطره های ريز در حد سقوط کردن تشکيل می شـوند. و چنانکه قـرآن گفـته از بالا در امتداد تراکم ابر سقوط می کنند. در مسير سقوط خـود با ميليونها مولکولهای ديگر آب برخورد می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفـته بزرگ و بزرگ تر می شوند. تا اينکه به نهايت پائين ابر می رسند و آن را ترک می کنند. قطره ای که ابر را ترک می کند تقريبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. (پس از ترک ابر نيز در مسير خود می توانند با قطره های کوچکتری که پيش از آنها از ابر جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند).
5ـــ ابرهای کوه مانند وجود دارد: این نوع ابرهای کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط ابرها مشخص است. و تا پیش از پرواز انسان کسی از آنها خبری نداشت.
6ـــ در ابرهای کوه مانند ريزه های يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل می شود:دانه تگرگ همانطور که آيه گفته در اصل ريـزه های يـخ اسـت کـه در بـخـش بالائی ابـر است. دانـه تگـرگ وقـتی تشکيل می شود که بلورهای يخی در بالای ابر، قطره های آب را که سردی آنـها در دمای زير صفر است ولی يخ نمی زنند جمع می کند. آن قطره ها که تا زير درجه انجماد سرد هستند به مجردی کـه بـلـورهـای يخی آنـهـا را لـمـس می کـنـنـد سريعاً يخ می زنند. و بلورهای يخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائين برده می شوند، (يا به تعبير قـرآن گـردانـده يـا چـرخـانـده می شـونـد) کـه باعـث بـرخـورد و تـمـاس آنـهـا با قـطـره های بيشتری می شود. و اين عـمل باعث می شود که قطره های بيشتری دور آنها يخ بزند، و دانه تـگـرگ بـزرگ و بزرگتر بشود. تا جائی که وزن آنها قدری سنگين می شود کـه بـاد ديگـر نمی تواند آنـهـا را با جـريـان خود به بالا ببرد و در نتيجه سقوط می کنند. (واژه «زَجْو» که آيه برای بيان شکل گيری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نيز به آن معطوف نموده، از جمله به معـنی: هـل دادن يا پيچانـدن يـا گـردانـدن چـيـزی برای مرتب شدن يا شـکـل گرفـتـن است).
7ـــ برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است: در ابـر "باد و بوران" جريان برق مثبت و منفی درست میشود. به ايـن شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره هـای ريز آب" و مخصوصاً "ذره های يخی" موجود در ابر، در ابر بالا و پائين برده می شـوند کـه باعـث ايجـاد جـريان مثبت و منفی برق می شود. جريان مثبت و مـنـفـی اغـلـب دور از هـم شـکل می گيرند. دست آخر تـفـاوت مـيان يک مـنـطـقـه با برق مثبت با مـنـطـقـه ديگر با برق مـنـفـی، خواه در ابر يا بر زمين آنقدر زياد می شود که برق آنها بـشکـل جـرقـه بـسـيـار بزرگ (آسـمـان درخـش) آزاد می شود.همينطور وقتی تگرگ از ميان يک ناحيه زير صفر و ناحيه ذره هـای يخی در ابر ميافـتد ابر الکتريسيته می شـود. وقـتـی قـطره های مايع با دانه های تگرگ برخورد می کنند سريعاً هنگام تصادم يخ می زنند. و بدنبال آن گـرما را رهـا می کنند. ايـن عـمل سـطح دانه تگرگ را از ذرات يخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد. وقـتی کـه يک دانـه تگـرگ بـا يـک ذره يـخ تصادم می کند: الکـترونها از بخش سردتر به بخش گرمتر جريان پيدا می کنند. پـس از آن دانه تگرگ برق منفی می شود. همين اثر نيز وقتی قـطـرهای با دمای زير صفـر با دانه های تگرگ و ذره های ريز دارای برق مـثـبت برخورد می کنند رخ می دهد. اين فـندکهای دارای برق مـثـبت توسط باد به بخش بالائی ابر برده می شوند. و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدين گونه بخش پائين تر ابر منفی می شود. اين برق منفی بصورت نور تخـليه و آزاد می شود. نور آن نيز چنانکه آيه گفـته قـوی است. و آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلاً از مایع به جامد یا از آب به بخار تبدیل میشود انرژی آزاد میکند.
نقش برق در بارندگی و رشد گياه
« و از نشانه های ديگر او اين است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به بهره وری بيشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر آب فرو می فرستد و بعد با آن زمين را پس از مردن دوباره زنده می کند. در اين رابطه برای انديشمندان استدلالاتی وجود دارد». («طمع» بمعنی: چشم داشت بهره وری و برخورداری بيشتر، و چشم داشت به چيز دوست داشتنی است).نکات آيه: 1ــ برق چشم داشت بهره وری و برخورداری بيشتر را به انسان می دهد: برق بخشی از اکسيژن و نيتروژن جو را به هم می بندد و به ترکيبات شيميائی تبديل می کند که اکسيد نيتروژن ناميده می شود. اين ترکيبات بعداً با آب باران ترکيب می شـونـد و اسـيـد ضـعـيفی را تشکيل می دهند و بر زمين سقوط می کنند و به نيترات تبديل می شوند. و نيترات نيز تغذيه ای بـرای گياهان می شود. کسانيکه با کشت سر و کار دارند و يا منافعی در اين زمينه دارند، از وقتی با اين مقوله آشنا شوند، به برق طمع می کنند. يعنی برای بهره وری و برخورداری بـيـشـتـر از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.
2ــ برق از ابر آب فرو می فرستد:برق موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکيب می دهد و قطره های بزرگ تری که در حد سقوط کردن می رسند درست می شود. بعد قطره سقوط می کند و در مسير سقوط خود قطره های بيشتری را جمع می کند و بزرگ تر می شود. (عمل ترکيب شدن قطره های ريز آب توسط جريان الکتريسيته در قرن بيستم در آزمايشگاه مشاهده شد).میزان بارندگی ــ آب درون زمین« و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم و آنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده ایم) توانائیم ـــ و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم، که هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید».نکات آیات:1ــ میزان بارندگی و تبخیر به اندازه است:چنانکه در آیه گفته شده میزان بارندگی آب به زمین و تبخیر شدن آب از زمین به اندازه است. برآورد می شود که در سال 513 ترلیون تن آب از زمین تبخیر می شود و به همین اندازه نیز به زمین می بارد.2ــ آب درون زمین آب باران است و برخی از درختان از آب درون زمین استفاده میکنند: چنانکه در آیه گفته شده آبهای درون زمین آب باران است که در زمین فرو رفته، و درختانی که ریشه در اعماق دارند آب خود را از آن می گیرند.منابع آب درون زمينزمر 21: « أَلَمْ تـَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْـزَلَ مِـنَ السَّـمـاءِ مـاءً فـَسـَـلَـكـَهُ يَـنابـِيـعَ فِی الاَرْضِ...»؟« آيا نمی بينی کـه خـدا از ابـر بـاران نـازل می کـنـد و آنـرا وارد مـنـابـع درون زمين می کند»؟ آيه اظهار می کند که منابع آبی درون زمين آب باران است. در جهان دانش در اين رابطه يک تئوری می بينيم که مربوط به قرن هفدهم است (يعنی بيش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که می گويد آب منابع زمين همان آب باران است که درون زمين نفوذ می کند. البته در اين تاريخ قرآنِ ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اينکه منبع برخی تئوريها قرآن باشد نيز بعيد نيست.آب بارانفرقان 48: « وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرًا بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا = و اوست که بادها را با نوید رحمت فرستاد و از ابر آب طَـهُـور فرو فرستادیم».آب باران در آیه آبِ طَهُور نامیده شده است. آب طهور یعنی چه؟ واژه طهور و طهارت (بمعنی مصدری) بمعنی: پاکی از نجاست و پلیدی است. یعنی پاکی از چرک، مدفوع، بو، عرق، کثافت، تعفن و گندیدگی و مواردی از این قبیل. و طهُور بمعنی فاعلی و وصفی بمعنی: چیزی است که موارد مزبور را ندارد یا آنها را برطرف میکند.حالا چرا آب باران را آب طَهُور نامیده است؟ به این خاطر که اگر آب های زمین در روند تبخیر شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باریدن نمی بودند آبهای زمین تعفن می گرفت. در سال حدوداً 380 هزار کیلومتر مربع آب از سطح آبها و خشکی ها تبخیر میشود

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

مراحل شکل گیری ابر و بارش باران و تگرگ

مراحل تشكیل باران سالهای طولانی به عنوان یك راز بزرگ باقی مانده بود تا اینكه در دهه‌های اخیر با كمك وسایل پیشرفته مانند هواپیما، ماهواره و كامپیوتر به مطالعه بادها، جهت آنها و اندازه‌گیری رطوبت، تغییرات آن رطوبت، تعیین سطح فشار اتمسفر و ... پرداخته و به جزئیات شكل‌گیری ابرها و ساختمان و نحوه عمل آنها پی‌ برده‌اند. مراحل تشكیل باران شامل 3 مرحله است: ابتدا مواد خام باران توسط باد در هوا بالا می‌روند. بعد ابرها تشكیل می‌شود و سرانجام قطرات باران فرو می‌ریزند.
دو نوع ابر وجود دارد كه باران را نتیجه می‌دهند و بر اساس شكل‌شان، به دو دسته تقسیم می‌شوند: استراتوس[1] (نوع لایه‌ای) و كومولوس[2] (نوع توده‌ای). ابرهای لایه‌ای باران‌زا خود به دو دسته استراتوس و نیمبواستراتوس (نیمبو به معنی باران است) تقسیم می‌شوند. نوع دوم ابرهای باران‌زا نوع توده‌ای است كه خود به كومولوس، كمولونیمبوس (اگر ارتفاع ابرهای كومولوس خیلی زیاد شود به ابرهای كومولونیمبوس كه معمولاً همراه رعد و برق هستند تبدیل می‌شوند) و استراتوكومولوس تقسیم می‌شود. این ابرها با شكل پف كرده (باد كرده) و انباشته شده روی یكدیگر مشخص می‌شوند. كومولوس و كمولونیمبوس ابرهای توده‌ای حقیقی هستند و استراتوكومولوس شكلی از كومولوسهای تغییر شكل یافته و گسترده شده است
(الف) ابرهای باران‌زای توده‌ای
نیمبواستراتوس
استراتوس
(ب) ابرهای باران‌زای لایه‌ای
آیه 43 سوره نور، مراحل تشكیل ابرهای باران‌زای توده‌ای (نوع كومولونیمبوس) و آیه 48 سوره روم مراحل تشكیل ابرهای باران‌زای لایه‌ای (استراتوس) را بیان می‌كند

باران رحمت ، خانه خدا و سه رکعت نماز کاملا آسماني - حرف هاي جواني

آسمان مکه مکرمه عصر سه شنبه بلافاصله بعد از غروب آفتاب ابري و در کوتاه زماني بعد از اذان و شروع نماز مغرب در مسجد الحرام ،‌ باران بسيار شديدي براي لحظاتي شروع به بارش کرد.به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج ، شدت بارش باران به حدي بود که زائران سرتا به پا خيس شدند اما نماز با شکوه هر چه تمامتر در حالي که همه ي نمازگزاران با نگاه به کعبه شريف ،‌ بارش باران بر سرخود در خانه خدا را شکر مي کردند ، و آنرا نشانه بارش خير و برکت بر خود و زندگي شان مي دانستند ،‌ادامه يافت .يک زائر پاکستاني که بشدت از بارش باران در خانه خدا آنهم دراين فصل از سال که دماي هوا در مکه مکرمه بالاي 40درجه سانتي گراد است به شوق آمده بود ، ‌به محض تکبير پايان نماز در حاليکه ليوان پلاستيکي در دست داشت براي جمع آوري باران از ناودان طلا به سمت خانه خدا دويد که ماموران او را متوقف کردند . بدنبال زائر پاکستاني چند نفري از زائران نيز براي ورود به حجر اسماعيل (ع) جايي که آب باران از طريق ناودان طلا از پشت بام کعبه درون آن مي ريزد ، شروع به دويدن کردند که مامورين پليس ، راه را به روي آنها بستند و تا قطع بارش باران و جمع آوري آب از کف خانه خدا ، به هيچ زائري اجازه ورود به حجر را ندادند.باران براي حدود 10 دقيقه باريد و حجم آن آنقدر زياد بود که کف حياط کعبه شريف را آب گرفت . مکه مکرمه در نزديکي درياي سرخ قرار دارد و هواي آن شرجي و بسيار تحت تاثير جريانات هوايي منطقه است ولي بارش باران درآن آنهم در اين فصل سال امري تاحدودي غافل گيرانه بود.امام جماعت مسجد الحرام براي آنکه نماز گزاران را زير باران نگه ندارد ، برخلاف سنت معمول ، در دو رکعت اول و دوم نماز بعد از سوره حمد يکي ازسوره هاي کوتاه قران را تلاوت کرد و از مستحبات و تعقيبات نماز کاست ،‌ با اين وصف زائران تا بارش آخرين قطرات باران بر سرشان در حياط کعبه حضور داشتند و همزمان با هم آواي تکبير سر مي دادند.

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

ابر، باران، تگرگ از دیدگاه قرآن

مراحل شکل گيری ابر و بارش باران و تگرگ
«آيا نمی بينی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند، بعد آنها را با هم مألوف می کند، بعد آنها را روی هم انباشته می کند، و بعد می بينی که از ميان امتداد آنها قطره بيرون می آيد. و از ابرهای کوه مانند که ريزه های يخ دارند نيز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر که بخواهد می ريزد و هر که را نخواهد نمی ريزد. برق آن نزديک است ديدگانها را بگيرد».نکات آيه:
1ــ ابرها برای برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند. 2ـــ ابرها مألوف می شوند. 3ـــ ابرها روی هم متراکم می شوند. 4ـــ قطره از خلال امتداد ابـر (از امتداد تراکم ابر) می ريزد. 5ـــ ابرهای کوه مانند وجـود دارد.6ـــ در ابرهای کوه مانند ريزه های يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل می شود. 7ـــ برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است.1ــ ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند:اين تصاوير با ماهواره در طی 11 روز گرفـتـه شده. چنانکه در تصويرها می بـيـنـيـم گـردبـادها ابرها را می چرخانند و گرداب ابری شکل می گيرد و ابرها را جمع می کند. قطر اين ابر حدوداً 200 کيلومتر است و سوراخ مرکز آن کـه مـانند چـشـم می ماند حـدوداً 10 کـيـلـومـتـر است. («زجو» از جمله به معنی: هـل دادن يا پيچاندن يا گرداندن چيزی برای مرتب شدن يا شکل گرفـتن است).
2ــ ابرها مألوف می شوند:به شکلی که در تصوير می بينيم ابرها با هم مألوف می شوند. چرا قرآن از واژه تآلیف استفاده کرده است؟ تآلیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا چند چیز مختلف و متفاوت است. علت اینکه قرآن واژه تآلیف بکار برده اینست که پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.
3ـــ ابرها روی هم مـتـراکم می شوند:ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند. گاهی تراکم آنها به چند صد متر هم می رسد.
4ـــ قطره از خلال امتداد ابر (از امتداد تراکم ابر) می ريزد:وقتی وضعيت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکيب می شوند و قطره های ريز در حد سقوط کردن تشکيل می شـوند. و چنانکه قـرآن گفـته از بالا در امتداد تراکم ابر سقوط می کنند. در مسير سقوط خـود با ميليونها مولکولهای ديگر آب برخورد می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفـته بزرگ و بزرگ تر می شوند. تا اينکه به نهايت پائين ابر می رسند و آن را ترک می کنند. قطره ای که ابر را ترک می کند تقريبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. (پس از ترک ابر نيز در مسير خود می توانند با قطره های کوچکتری که پيش از آنها از ابر جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند).
5ـــ ابرهای کوه مانند وجود دارد: این نوع ابرهای کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط ابرها مشخص است. و تا پیش از پرواز انسان کسی از آنها خبری نداشت.
6ـــ در ابرهای کوه مانند ريزه های يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل می شود:دانه تگرگ همانطور که آيه گفته در اصل ريـزه های يـخ اسـت کـه در بـخـش بالائی ابـر است. دانـه تگـرگ وقـتی تشکيل می شود که بلورهای يخی در بالای ابر، قطره های آب را که سردی آنـها در دمای زير صفر است ولی يخ نمی زنند جمع می کند. آن قطره ها که تا زير درجه انجماد سرد هستند به مجردی کـه بـلـورهـای يخی آنـهـا را لـمـس می کـنـنـد سريعاً يخ می زنند. و بلورهای يخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائين برده می شوند، (يا به تعبير قـرآن گـردانـده يـا چـرخـانـده می شـونـد) کـه باعـث بـرخـورد و تـمـاس آنـهـا با قـطـره های بيشتری می شود. و اين عـمل باعث می شود که قطره های بيشتری دور آنها يخ بزند، و دانه تـگـرگ بـزرگ و بزرگتر بشود. تا جائی که وزن آنها قدری سنگين می شود کـه بـاد ديگـر نمی تواند آنـهـا را با جـريـان خود به بالا ببرد و در نتيجه سقوط می کنند. (واژه «زَجْو» که آيه برای بيان شکل گيری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نيز به آن معطوف نموده، از جمله به معـنی: هـل دادن يا پيچانـدن يـا گـردانـدن چـيـزی برای مرتب شدن يا شـکـل گرفـتـن است).
7ـــ برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است: در ابـر "باد و بوران" جريان برق مثبت و منفی درست میشود. به ايـن شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره هـای ريز آب" و مخصوصاً "ذره های يخی" موجود در ابر، در ابر بالا و پائين برده می شـوند کـه باعـث ايجـاد جـريان مثبت و منفی برق می شود. جريان مثبت و مـنـفـی اغـلـب دور از هـم شـکل می گيرند. دست آخر تـفـاوت مـيان يک مـنـطـقـه با برق مثبت با مـنـطـقـه ديگر با برق مـنـفـی، خواه در ابر يا بر زمين آنقدر زياد می شود که برق آنها بـشکـل جـرقـه بـسـيـار بزرگ (آسـمـان درخـش) آزاد می شود.همينطور وقتی تگرگ از ميان يک ناحيه زير صفر و ناحيه ذره هـای يخی در ابر ميافـتد ابر الکتريسيته می شـود. وقـتـی قـطره های مايع با دانه های تگرگ برخورد می کنند سريعاً هنگام تصادم يخ می زنند. و بدنبال آن گـرما را رهـا می کنند. ايـن عـمل سـطح دانه تگرگ را از ذرات يخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد. وقـتی کـه يک دانـه تگـرگ بـا يـک ذره يـخ تصادم می کند: الکـترونها از بخش سردتر به بخش گرمتر جريان پيدا می کنند. پـس از آن دانه تگرگ برق منفی می شود. همين اثر نيز وقتی قـطـرهای با دمای زير صفـر با دانه های تگرگ و ذره های ريز دارای برق مـثـبت برخورد می کنند رخ می دهد. اين فـندکهای دارای برق مـثـبت توسط باد به بخش بالائی ابر برده می شوند. و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدين گونه بخش پائين تر ابر منفی می شود. اين برق منفی بصورت نور تخـليه و آزاد می شود. نور آن نيز چنانکه آيه گفـته قـوی است. و آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلاً از مایع به جامد یا از آب به بخار تبدیل میشود انرژی آزاد میکند.
نقش برق در بارندگی و رشد گياه
« و از نشانه های ديگر او اين است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به بهره وری بيشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر آب فرو می فرستد و بعد با آن زمين را پس از مردن دوباره زنده می کند. در اين رابطه برای انديشمندان استدلالاتی وجود دارد». («طمع» بمعنی: چشم داشت بهره وری و برخورداری بيشتر، و چشم داشت به چيز دوست داشتنی است).نکات آيه: 1ــ برق چشم داشت بهره وری و برخورداری بيشتر را به انسان می دهد: برق بخشی از اکسيژن و نيتروژن جو را به هم می بندد و به ترکيبات شيميائی تبديل می کند که اکسيد نيتروژن ناميده می شود. اين ترکيبات بعداً با آب باران ترکيب می شـونـد و اسـيـد ضـعـيفی را تشکيل می دهند و بر زمين سقوط می کنند و به نيترات تبديل می شوند. و نيترات نيز تغذيه ای بـرای گياهان می شود. کسانيکه با کشت سر و کار دارند و يا منافعی در اين زمينه دارند، از وقتی با اين مقوله آشنا شوند، به برق طمع می کنند. يعنی برای بهره وری و برخورداری بـيـشـتـر از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.
2ــ برق از ابر آب فرو می فرستد:برق موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکيب می دهد و قطره های بزرگ تری که در حد سقوط کردن می رسند درست می شود. بعد قطره سقوط می کند و در مسير سقوط خود قطره های بيشتری را جمع می کند و بزرگ تر می شود. (عمل ترکيب شدن قطره های ريز آب توسط جريان الکتريسيته در قرن بيستم در آزمايشگاه مشاهده شد).میزان بارندگی ــ آب درون زمین« و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم و آنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده ایم) توانائیم ـــ و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم، که هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید».نکات آیات:1ــ میزان بارندگی و تبخیر به اندازه است:چنانکه در آیه گفته شده میزان بارندگی آب به زمین و تبخیر شدن آب از زمین به اندازه است. برآورد می شود که در سال 513 ترلیون تن آب از زمین تبخیر می شود و به همین اندازه نیز به زمین می بارد.2ــ آب درون زمین آب باران است و برخی از درختان از آب درون زمین استفاده میکنند: چنانکه در آیه گفته شده آبهای درون زمین آب باران است که در زمین فرو رفته، و درختانی که ریشه در اعماق دارند آب خود را از آن می گیرند.منابع آب درون زمينزمر 21: « أَلَمْ تـَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْـزَلَ مِـنَ السَّـمـاءِ مـاءً فـَسـَـلَـكـَهُ يَـنابـِيـعَ فِی الاَرْضِ...»؟« آيا نمی بينی کـه خـدا از ابـر بـاران نـازل می کـنـد و آنـرا وارد مـنـابـع درون زمين می کند»؟ آيه اظهار می کند که منابع آبی درون زمين آب باران است. در جهان دانش در اين رابطه يک تئوری می بينيم که مربوط به قرن هفدهم است (يعنی بيش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که می گويد آب منابع زمين همان آب باران است که درون زمين نفوذ می کند. البته در اين تاريخ قرآنِ ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اينکه منبع برخی تئوريها قرآن باشد نيز بعيد نيست.آب بارانفرقان 48: « وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرًا بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا = و اوست که بادها را با نوید رحمت فرستاد و از ابر آب طَـهُـور فرو فرستادیم».آب باران در آیه آبِ طَهُور نامیده شده است. آب طهور یعنی چه؟ واژه طهور و طهارت (بمعنی مصدری) بمعنی: پاکی از نجاست و پلیدی است. یعنی پاکی از چرک، مدفوع، بو، عرق، کثافت، تعفن و گندیدگی و مواردی از این قبیل. و طهُور بمعنی فاعلی و وصفی بمعنی: چیزی است که موارد مزبور را ندارد یا آنها را برطرف میکند.حالا چرا آب باران را آب طَهُور نامیده است؟ به این خاطر که اگر آب های زمین در روند تبخیر شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باریدن نمی بودند آبهای زمین تعفن می گرفت. در سال حدوداً 380 هزار کیلومتر مربع آب از سطح آبها و خشکی ها تبخیر میشود‌‏‎

اعجاز قرآن در طبیعت


وأنزلنا من المُعْصِراتِ ماءً ثجّاجا؛ و از ابرهاي متراكم، آبي سخت روان و ريزان فرو فرستاديم.
(سوره نبأ، آيه 14)
تراكم پذيرفت آنگه سحاب به لطفش فرو ريخت باران آب1
مقصود از اعجاز علمي قرآن، آن نيست كه قرآن كتابي است كه فرمول‌هاي علمي ارائه داده است، بلكه مقصود آنست كه گوينده اين كلام، كسي است كه بر همه اسرار طبيعت آگاه است و در لابلاي آيات كتابش به تناسب، به بيان برخي از ابعاد علمي جهان پرداخته است.
از اين روي يكي از اسرار بلند طبيعت در آيه بالا بيان شده است. در اينجا قرآن نام خاصي براي ابر انتخاب كرده است كه حاكي از عصاره‌گيري و در حال تقطير بوده است. از آنجا كه هر كس ريزش باران را از ابر، قابل تشبيه به چلاندن اسفنج خيس شده مي‌بيند، بنابراين ابر متراكم و در حال چلانده شدن، ذكر شده است.2
در اين آيه مباركه چند نكته علمي نهفته است:
1. ابرهاي متراكم كه از كلمه «معصرات» معلوم مي‌شود و در اثر بادها و طوفان‌هاي دريايي به وجود مي‌آيند.
2. بادها و طوفان‌ها در چگونگي ريزش باران دخالت دارند.
3. تا ابرها به حد لازم متراكم نشوند، بارش باران امكان ندارد.
امام سجاد(ع) در دعاي طلب باران كه در صحيفه سجاديه آمده است مي‌فرمايند: بارالها! ما را به وسيله باران سيراب نما و رحمتت را به وسيله بارانت بر ما منتشر ساز، باراني كه از ابرهاي رانده شده دانه بريزد… از ابرهايي متراكم، گوارا، آرامش بخش و خروشان، بدون آنكه طول مدت بارش آن ملالت آور و برقش فريبنده و بيهوده باشد….
توضيح آنكه: معصرات، جمع «معصر»‌از ماده «عصر» به معني فشار است و آيه بالا، اشاره به «ابرهاي باران زا» دارد. گويي خودش را مي‌فشارد تا آب از درونش فرو ريزد و «اعصار» در لغت به معني گردباد است كه به هنگام وزش باد از دو سوي مخالف تشكيل مي‌شود و به شكل عمودي است كه يك سر آن به زمين چسبيده و سر ديگر آن در آسمان است.3
بنابراين معصرات يعني ابرهايي كه به اندازه كافي فشرده و متراكم شده‌اند و آماده ريزش باران‌اند. چنانكه گفته‌اند: ابر حمل آب مي‌كند، سپس باد آن را مي‌فشرد و جاري مي‌سازد؛ مثل آبي كه از فشردن لباس و پيراهن جاري مي‌شود.4
«ثجّاجاً» از ماده «ثجّ»، به معني فرو ريختن آب به صورت پي در پي و فراوان است و چون «ثجّاج» صيغه مبالغه است، كثرت و فزوني بيشتري را بيان مي‌كند.5
مناطق مختلف زمين و نيز بادهاي موسمي كه در مناطق مختلف و زمان‌هاي گوناگون مي‌وزند باعث تحولات عظيم در زمين مي شوند و در اقيانوس‌ها خروارها آب را به شكل ستون مدوري بلند كرده و بدين وسيله آب دريا را با خود بالا مي‌برند.و در اين ميان به محض برخورد با محيطِ سرد، بخار مجاور سرما به تناسب ميزان سردي محل عبور، به صورت قطرات باران يا برف و يا دانه‌هاي تگرگ به زمين فرو مي‌ريزند. بنابراين:
1. طوفان‌ها و گردبادها در توليد باران‌هاي سيل‌آسا دخالت دارد.
2. گردبادها و جريان‌هاي جوّي، نوع باران را تغيير مي‌دهند.
3. تا بخار آب به مناطق سرد نرسد و هوا از آنها پر نشود، مايع نمي‌شوند و نزول باران ممكن نخواهد شد.6
بايد توجه داشت كه اين سخن قرآن در برابر برداشت‌هاي خرافي جاهليت كه معتقد بودند: زماني كه فرشته‌اي موكل بر ابرها تازيانه مي‌زند، رعد، فرياد مظلومانه ابر؛ و باران، اشك‌هاي آن است، به تبيين علت واقعي و بيان علمي رگبارهاي باران پرداخته است. نكته‌اي كه بعد از چهارده قرن با تحقيقات فراوان، محققان به آن رسيده‌ اند.
1. ترجمه منظوم قرآن، اميد مجد.
2. باد و باران در قرآن، ص128.
3. شرح و تفسير لغات قرآن، ج3‌، ص183 ـ 184‌.
4. فرهنگ لغات قرآني، ص 209.
5. شرح و تفسير لغات قرآن، ج1‌، ص306.
6. خلاصه و برگرفته شده از: اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، ص 87 تا 90.

۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

معرفی کتاب


باد و باران در قرآن
باد و باران در قرآن. کتابی نوشته مهدی بازرگان (1286 – 1373) که مطالب آن ابتدا در 1343 در زندان به صورت سخنرانی ایراد و سپس به صورت کتاب تدوین و منتشر شد. موضوع کتاب بررسی باد و باران در قرآن است که در دو بخش مستقل نگارش یافته است.بخش اول مشتمل بر بررسی علمی باد و باران و بخش دوم حاوی سه مطلب است: 1) سبک حاضر قرآن در توجه به آثار طبیعت و تمسک به مشهودات و واقعیات2) علت انتخاب باد و باران برای تشبیهات ادبی و عقلی در معرفی خدا و آثار قدرت و رحمت او یا نمایاندن روحیه انسان و نتیجه اعمال مردم3) بیان این نکته که تعابیر و معانی قرآنی با اکتشافات هواشناسی و نظریات علمی هماهنگ است.
ابواب بخش نخست از این قرارند: تاریخچه هواشناسی، اثر حرارت در تموج هوا، بادهای محلی و موسمی، ایزوبارها، بادهای مهاجر و عمده، نقشه عمومی بادها، تحرک و تاثیرهای عمده باد، ابر و باران، باران‌های کوهستانی، باران‌های طوفانی، رگبارهای طوفانی، بوران‌های تگرگی، کولاک‌های دریاهای حاره، طوفان‌های داغ، باران‌های جبهه‌ای، جبهه‌های باد و باران در ربع مسکون و سرچشمه پدیده‌های جوی در این بخش به دو پدیده باد و باران صرفاً از نظر علمی توجه شده است. اما در بخش دوم از همین مسائل و مفاهیم از دیدگاه آیات قرآن بحث شده است. عناوین این بخش عبارتند از: طرح دعوی، گردش باد و گردش زمین، مراحل متوالی بادهای مهاجر، بادهای یکسره، توصیف و تصور بشر از ابر و باد تا قبل از قرن اخیر، کیفیت و شرایط تشکیل ابر، باران‌های کوهستانی، رگبارهای طوفانی، کولاک‌های استوای، ابرها و باران‌های جبهه‌ای و سرچشمه اصلی آثار جوی جز اینها نمودارهایی نیز برای تبیین این مفاهیم عرضه شده است.
بازرگان در این کتاب مانند بسیاری از آثار دیگرش، کوشیده است تا دین و دانش را سازگار کند و اعجاز قرآن را نشان دهد. او خود تصریح کرده که مهم‌ترین وظیفه‌اش را در نمایاندن علم و دین از راه‌های نوین علمی و نفی تعارض میان آن دو می‌داند. به عقیده او کتاب تکوین و کتاب تشریع هر دو از یک منبع صادر شده‌اند. او در همین کتاب متذکر شده که قرآن را باید با شیوه علمی و تجربی و از طریق نشانه‌های عینی و طبیعی شناخته نه با شیوه‌های کلامی و فلسفی و عرفانی و فقهی ذهنی و نظری محض. وی کاربرد این مقولات را در فهم قرآن و مسائل دینی نادرست و دست کم غیر کافی می‌داند و بر آن است که خدا را در همین طبیعت و با مطالعه مستقیم در آیات الاهی باید شناخت که معرف عظمت و قدرت ذات او هستند.
زیرا قرآن بر خلاف کتاب‌های فلسفی و اخلاقی و اجتماعی و بر خلاف شیوه فلاسفه و دانشمندان قدیم و اجتماعی و بر خلاف شیوه فلاسفه و دانشمندان قدیم و حتی فقها و اهل کلام غالب تمثیل‌ها و تعبیرها و توضیحات را با توسل به آثار طبیعت و واقعیات زندگی می‌آورد. در نظر قرآن، طبیعت نه تنها دستگاهی مخالف و معارض با خدا نیست بلکه معرف عظمت و قدرت و مظهر مشیت اوست و صحیفه یا پرده‌ای است که با اسماء و کلمات الاهی نگاشته شده است.
منبع: حسن یوسفی اشکوری . فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

اهمیت و جایگاه آب در قرآن کریم

تصريحات ديني كه از سرچشمه وحي صادر شده، به ما گوشزد مي‌كند كه اولين پديده مادي كه خدا آفريده، آب بوده است. در قرآن كريم به مظاهر طبيعي براي اثبات قدرت و وحدانيت خداوند متعال به وفور استدلال شده است. در عين آنكه اين استدلال‌ها براي هدف مزبور آورده شده، لكن نكات علمي ‌در آنها كاملاً مراعات شده و واقعيت‌گرايي، نمود روشني دارد. از جمله‌ اين مظاهر، پديده‌هاي مرتبط به هم از قبيل آب، باران،‌ ابر، باد و درياست.
اصل آب از آسمان است. قرآن كريم در ‌اين‌باره مي‌فرمايد: «وانزلنا من السَماء ماءً بقدر فأسكناه في الارض».(و ما براي شما آب را به قدر معين از آسمان رحمت نازل در زمين ساختيم و محققاً بر نابود ساختن آن نيز قادريم. سوره مؤمنون، آيه 18). اين آيه بر فرستادن آب‌هاي موجود از آسمان بر روي كره زمين، تصريح دارد.
دنياي نخستين از آب است. در سوره هود چنين مي‌خوانيم: «و هو الذي خلق ‌السموات والارض في سته ايام و كان عرشه علي الماء...»(و اوست خدايي كه آسمان و زمين را در فاصله شش روز آفريد و عرش با عظمت او بر آب قرار يافت.... بخشي از آيه 7 سوره هود)
اين آيه با تعبير «وكان عرشه علي الماء» بر استقرار قدرت الهي بر آب قبل از آفرينش آسمان‌ها و زمين، تصريح مي‌كند.
آب، اصل زندگي است. قرآن كريم آب را اصل حيات و زندگي مي‌شمارد. ضمن آنكه تصريح مي‌كند: «وجعلنا من الماء كل شيء حي»، پس از هر بار يادآوري نزول باران با تعابير گوناگون، اصل بودن آب در حيات ارض را مورد اشاره قرار مي‌دهد؛ تعابيري مانند: «فاحيينا به الارض بعد موتها...» ([وبه بارانش]، زمين را زنده گردانيديم.... بخشي از آيه 9 سوره فاطر)، «فيحيي به الارض بعد موتها...» ([هم به باران رحمت آسمان] زمين را پس از مرگ زنده مي‌كند.... بخشي از آيه 24 سوره روم)و غيره.
قرآن همچنين زيبايي طبيعت را وابسته به آب مي‌داند و آن را در شاداب نگه داشتن حيات بشري بسيار مؤثر مي‌داند. در سوره حج مي‌فرمايد: «الم تر انَ الله انزل من السماء ماءً فتُصْبِح الارض مخضره ان الله لطيف خبير» (اي بشر آيا نديدي كه خدا از آسمان آب فرو باريد كه زمين را سبز و خرم كرد كه همانا خدا را با خلق عنايت و لطف است. سوره حج، آيه 63). تأكيد بر نقش آب در سرسبزي زمين با اشاره به دو وصف لطيف و خبير بودن خداوند كه هماهنگي بسيار با زيبايي و زيباشناسي دارد، بيان روشن نقش آب در زيبايي طبيعت است.
از ديدگاه قرآن غذاي انسان وابسته به آب است. در سوره بقره چنين مي‌خوانيم: «وانزلنا من السماء ماءً فأخرج به من الثمرات رزقاً لكم...» (آن خدايي كه براي شما زمين را گسترد و آسمان را برافراشت و از آسمان آبي كه به سبب آن بيرون آورد ميوه‌هاي گوناگون براي روزي شما آفريد.... بخشي از آيه 22 سوره بقره). همچنين قرآن در سوره‌هاي ابراهيم آيات 10 و11، نحل آيات 10 و 11، يونس آيه 24، سجده آيه 27 و سوره عبس آيه‌هاي 24 و 32 نيز به اينكه غذاي انسان به آب وابسته است، اشاره دارد.
علاوه بر آب، آيات قرآني درباره باران و انواع و فوايد آن نيز بسيار است. آثار حياتي آب و باران در قرآن كريم فهرست‌وار به قرار زير است:
1- جابه‌جايي ابرها توسط بادها و رانده شدن ابرهاي پرآب به مناطق خشك و تشنه ريزش باران و احياي مجدد و پي در پي سرزمين‌هاي افسرده و مرده.
2- آب و باران، مايه نظافت و بهداشت عمومي ‌و پاكيزگي كلي.
3- نزول باران و ممزوج شدن آن با گياهان روي زمين.
4- نزول باران و جريان سيل و آثار سودمند و گاهي زيانبار آن.
5- نقش باران در ظهور و پيدايش ميوه‌ها و محصولات رنگارنگ.
6- تأثير باران در خلق و آفرينش جفت‌هاي شاداب از هر چيز.
7- ذخيره شدن آب‌هاي نازل‌شده و ذوب تدريجي برف‌هاي ارتفاعات و جوشش چشمه‌ها و كاريزها.
8- شادابي و سرسبزي كره زمين در اثر بارش باران و ديگر نزولات آسماني.
9- نقش باران و آب در پيدايش جنگل‌ها، مراتع، باغ‌ها و بستان‌ها.
10- باران و تشكيل درياها با آب‌هاي متفاوت شيرين، تلخ و شور.
11- فرو فرستادن باران و امثال آن به اندازه و به طور محدود.
12- تنوع ابرها و ريزش باران‌ها و آثار آن.
با مراجعه به معجم‌هاي واژگان قرآن كريم، معلوم شد كه درباره‌ ابر، باد، باران، آب، نهر، چشمه و نوشيدني، قريب به صد آيه وجود دارد. واژه‌هاي قرآن كريم در ‌اين‌باره عبارتند از: برد(تگرگ)، سحاب(ابر)، غمام(ابر)، مزن(ابر و به گفته برخي اديبان ابر باران‌دار)، غيث(باران)، مطر(باران)، نهر(آب جاري)، ينبوع(آب چشمه)، معصرات(گردبادي از آب دريا يا خاك زمين)، ثجاج(آب فرو ريزنده)، عين(چشمه)، ماء(آب) و شراب(نوشيدني).
برخي واژگان هم هستند كه در قرآن نيامده‌اند ليكن به همان معاني كلمات بالا يا نزديك به مضامين آنها هستند. مطر و هم‌خانواده‌هاي آن 15 بار؛ غيث و هم‌ريشه‌هاي آن 6 بار؛ طَلّ(باران سبك و كم) 1 بار، وَدْقْ (باران مستمر و پي در پي) 2 بار؛ صيب(ابر يا ابر باران‌زا) 1 بار؛ ماء بيش از 30 بار؛ سحاب 6 بار؛ و مزن 1 بار در قرآن كريم استعمال شده است.
منبع: آب، آيين‌ها و باورهاي مربوط به آن در فرهنگ عامه. مصطفی خلعت بری

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

باران و خشکسالی و اشارات قرآن

قرآن كريم و خشكسالي؛ برنامه ريزي، مديريت آب و ذخيره سازي توليد
قرآن به عنوان كتاب هدايت آدمي به سوي كمالات شايسته بشري، دربرگيرندگي دو دسته از گزاره هاي شناختي و آموزه هاي دستوري است. اين گزاره هاي شناختي و دستوري، موقعيت بشر را در هستي تبيين مي كند و راه هاي دست يابي به موفقيت و كمالات را به وي مي نماياند.در تحليل قرآن ارتباط تنگاتنگي ميان عمل انسان و وقايع طبيعي ديده مي شود و اين گونه نيست كه هر يك راهي مستقل و جدا از هم را مي پيمايند و رفتارها و كردارهاي وي تأثيري در هستي و امور خلقي و تكويني به جا نمي گذارد. بلكه در تحليل قرآن نه تنها كردارهاي انسان موجبات رشد و بهبودي وضعيت زيست گياهان و جانوران را سبب مي شود و يا آن ها را در موقعيت هاي خطرناكي چون نيستي گونه هاي مختلف گياهي و جانوري قرار مي دهد بلكه حتي در تحليل قرآن بينش ها و باورهاي آدمي مي تواند در بهبودي و يا نابودي محيط زيست گياهي وج انواري موثر باشد. از سويي سخن از تأثير زيانبار رفتارها و كردارهاي بشري به ميان مي آورد و مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ به سبب كردارهاي آدمي فساد و تباهي در خشكي ها و درياها ظهور كرده است و محيط زيست گياهي و جانوري دريا و خشكي در معرض خطر و نابودي قرار گرفته است و از سويي ديگر مي فرمايد كه اگر مردمان ايمان مي آوردند بركات زمين و آسمان ها بر ايشان فرو فرستاده مي شد و آدميان از محيط زيستي برخوردار همراه با آسايش و آرامش سود مي بردند و يا با اشاره به مسئله استغفار و توبه كردن به درگاه خداوند سخن از ريزش باران ها و افزايش توانمندي به ميان مي آيد و مي فرمايد: و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوه الي قوتكم؛ اي ملتم به درگاه پروردگارتان استفغار كرده و به سوي او بازگرديد و توبه كنيد تا آسمان باران هاي بسيارش را بر شما فرو فرستد و بر نيرو و توان شما بيافزايد.در نگرش قرآن ربوبيت الهي و مقام پروردگاري خداوند عامل مهمي در افزايش و يا كاهش بارندگي شمرده شده است و هرگونه باور و كردار آدمي را با عوامل تكويني مرتبط مي سازد. بر اين اساس نمي توان گفت كه هر يك از عوامل تكويني و تشريعي راه جداگانه اي را مي پيمايند و ارتباطي ميان باورها و ايمان ها و يا رفتارها و كردارهاي آدمي از يك سو و مسئله خشكسالي و سيل و يا زلزله و ديگر بلاياي طبيعي نيست؛ زيرا اگر به مسئله ربوبيت آفريدگار توانا و فرزانه توجه شود به روشني دانسته مي شود كه خداوند براي هدايت بشر هر چند با تازيانه بلا و ابتلا و امتحان و ترساندن از دوزخ و مانند آن مي كوشد تا آدمي را به تفكر و تدبر اندازد و از بيراهه به راه آورده و از كژي انديشي و كژرفتاري باز دارد. از اين روست كه در تحليل قرآني مقام ربوبيت الهي است كه آدمي را دچار امتحانات و ابتلائات متعدد مي سازد تا يا به راه آيد و يا ظرفيت ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش را به فعليت رساند و خود را به سوي كمالات بكشاند. مقام پروردگاري هر چند كه گاه موجب مي شود تا شخص در رفاه و به تعبير قرآني در سراء (نعمت ها و آسايش) قرار گيرد ولي گاه به ضراء (زيان و ضرر) مي گيرد. از اين رو نه وجود آسايش و نعمت نشان از كرامت و شرافت شخص است و نه ضرر و زيان دليل بر دوري از خداوند و خوارسازي الهي مي باشد.خداوند در سوره فجر و چندين آيه ديگر ديدگاهي كه افزايش رفاه در شخص و يا جامعه اي را دليل بر هدايت بودن و كرامت ايشان و يا قرار گرفتن در سختي و يا كمبود را دليل بر اهانت و خواري او در نزد خداوند تلقي مي شود را به نقد مي كشد و مي فرمايد كه هيچ يك از افزايش و يا كاهش رفاه و آسايش و يا سختي و رنج و بلا دليلي بر خواري شخص و يا كرامت و شرافت وي در نزد خداوند ندارد؛ زيرا بسياري از اين علل و عوامل از باب آزمون و امتحان است و خداوند شخص و يا جامعه اي را به هر يك از دوگانه هاي متضاد مي آزمايد تا ظرفيت هاي خويش را آشكار و يا از بيراهه بيرون آمده و در مسير كمالي قرار گيرند. از اين رو برخي از اين امور مي تواند از باب تنبيه و يا تبصره و آگاهي بخشي و تذكر باشد.بر اين اساس، شناخت اين كه كدام يك از ضراء يا سراء از باب تنبيه و يا تذكره و يا رحمت و نعمت بخشي است و كدام نيست نيازمند تامل و تدبر است. با اين همه آن چنان كه از آيات قرآني به دست مي آيد گرفتاري جوامع به هر يك از بلاياي طبيعي و غيرطبيعي مي تواند مرتبط با عمل كرد جمعي جامعه باشد.يكي از بلاياي طبيعي كه مي تواند متاثر از عمل كرد و يا باورها و اعتقادات بشري باشد بلاي خشكسالي است كه در اين نوشتار به آن پرداخته مي شود و تحليل خداوند از اين مساله را بر اساس آيات وحياني قرآن به دست داده مي شود.امتحان به خشكسالييكي از تحليل هاي قرآن نسبت به بلاي خشكسالي آن است كه اين پديده طبيعي از باب آزمون و امتحان مردمان جامعه و يا منطقه اي است. خداوند در آيه 17 سوره قلم بيان مي كند كه خداوند اهل مكه را در عصر پيامبر(ص) به خشكسالي و قحطي مبتلا و آزموده است؛ زيرا چنان كه شيخ طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه بيان مي كند مراد از واژه بلوناهم همان آزمودن ايشان به بلاي خشكسالي و قطحي بوده است (مجمع البيان ج 9 و 10ص 505)خداوند در آيه 155 سوره بقره اصولا يكي از روش هاي آزموني خود را ايجاد خشكسالي و كمبود مواد غذايي و گرسنگي بيان مي كند و مي فرمايد: و لنبلونكم بشي من... والجوع و نقص من الاموال؛ كه بي گمان مراد از جوع و گرسنگي همان قحطي است كه در آيه مسبب به جاي سبب بيان شده است. در حقيقت خداوند مي خواهد بيان كند كه ما مردمان را به چيزي چون قحطي (گرسنگي) مي آزماييم. (روح المعاني ج 2 جزء 2ص 33 و تفسير منير ج 2 ص 38)علت اين امر در مواردي كه خداوند در قرآن گزارش مي كند دوري مردمان جامعه از خداوند و اوامر و آموزه هاي وحياني او بوده است. خداوند از وضعيتي كه قوم نوح به سبب كفر گرفتار آن شدند و به بلاي طبيعي خشكسالي دچار شده بودند گزارش مي كند و اين مساله را مطرح مي سازد كه آنان چون به خداوند كفر ورزيدند و يا به آموزه هاي وحياني خداوند عمل نكرده و آن را تكذيب كردند گرفتار مشكل خشكسالي شدند. از اين رو از زبان پيامبرشان نوح(ع) از ايشان مي خواهد كه استغفار و توبه كنند و به سوي خداوند بازگردند تا از گرفتاري خشكسالي و گرسنگي و قحطي رهايي يابند (نوح آيات 10 و 11)در عصر حكومت شاهي در مصر نيز خشكسالي سختي پديد آمد كه مرتبط به اعتمال مردمان بود. اين خشكسالي به سبب داستان معروف يوسف(ع) و تعبير خواب آن حضرت معروف و مشهور است و همگان از آن اطلاع دارند (يوسف آيات 43 تا 48)پديده خشكسالي به سبب كفر و عناد فرعونيان در عصر موسي(ع) نيز در مصر تكرار مي شود و آيات 130 و 131 سوره اعراف به اين مساله مي پردازد و مي فرمايد: و لقد اخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون؛ ما فرعونيان را به گرسنگي و كمبود در محصولات گرفتيم و آنان را دچار قحطي و كمبود موادغذايي كرديم تا شايد آنان پند گيرند و به راه توحيد و عبوديت بازگردند.قوم عاد نيز به سبب كفر و عناد و تكذيب و رفتارهاي دور از تقواي خويش گرفتار خشكسالي و قحطي مي شوند كه آيه 50 و 52 سوره هود بدان پرداخته است. شيخ طبرسي در مجمع البيان مي نويسد: از اين كه حضرت هود(ع) از مردمان و ملت خويش مي خواهد كه از كارهاي خويش استغفار كنند و به سوي خداوند بازگردند و توبه كنند تا باران بر ايشان ببارد مي توان دريافت كه مردم هود به سبب گناهان و كفر خويش گرفتار خشكسالي شدند. از اين روست كه هود مي فرمايد كه اگر توبه كنند خداوند رحمتش را بر آنان نازل مي كند و از آسمان باران بر ايشان فرو مي ريزد تا از خشكسالي و قحطي رهايي يابند.(مجمع البيان ج5 و 6ص 258)شيخ طبرسي با اشاره به آيه 112 سوره نحل كه درباره گرفتاري مردمان به جامه گرسنگي و ترس مطرح شده است مي نويسد: گفته شده كه مقصود از قريه و آباديي كه به اين گرفتاري دچار شده بودند مردمان مكه بودند كه خداوند آنان را به سبب كفرشان به هفت سال قحطي دچار كرده بود. (همان ص600) زمخشري در كشاف آيه 74و 76 سوره مومنون را نيز به مساله قحطي و خشكسالي مكه نسبت مي دهد و شان نزول آن را همان خشكسالي بر مي شمارد.(كشاف ج 3آيه 197)بسياري از مفسران با اشاره به آيه 4 سوره قريش مي گويند: مراد از جوع در آيه قحطي و خشكسالي بوده كه مردمان قريش بدان گرفتار شدند به گونه اي كه آنان مردار و استخوان مي خوردند (كشاف ج4، ص803 و نيز تفسير التحرير و التنوير ج 30 جزء 30ص 556)به هر حال كفر و كردارهاي دور از آموزه هاي وحياني عاملي مهم درباره بسياري از خشكسالي هايي بوده است كه قرآن گزارش كرده است تا مردمان با آگاهي به علل خشكسالي خود را بازيابند و راه درست در پيش گيرند.بنابراين از نظر قرآن از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي مي توان به شرك و دوري از توحيد اشاره كرد كه عامل مهم ابتلاي قوم هاي عاد و نوح و قريش به بلاي خشكسالي بوده است. (هود آيه 50و 52و نوح آيه 10و 11 و قريش آيه 4)از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن به عنوان عامل مهم خشكسالي و قحطي بيان مي كند گناهان و خروج ملت و جامعه اي از آموزه هاي وحياني و تجاوز از حدود الهي است.خداوند در آيه 52و 53 سوره هود اين علت را مطرح مي سازد. از اين روست كه از زبان پيامبران قوم از ايشان مي خواهد تا از گناهان خويش استغفار كنند و با بازگشت و توبه به سوي خدا از شر بلاي به ظاهر طبيعي خشكسالي برهند.از ديگر علل و عواملي كه خداوند در قرآن براي خشكسالي و قحطي بيان مي كند كفران نعمت است كه در آيه 112 سوره نحل بدان اشاره شده است.به هر حال علل و عواملي چند براي خشكسالي بيان شده است كه كفر به خدا و كفران نعمت و گناه از مهم ترين علل و عواملي است كه در آيات قرآن بدان اشاره رفته است. فلسفه آن هر چه باشد نمي توان از پندپذيري و بازگشت به خدا در آن چشم پوشيد به اين معنا كه خداوند مردمان را به خشكسالي مي آزمايد تا از بيراهه به راه آيند و خود را در مسير كمالي قرار دهند.بنابر اين مي توان علت مهم باران و فراواني روزي را در ايمان و بازگشت به خدا و توبه از گناهان و رفتارها و كردارهاي پسنديده و نيك جست؛ از اين روست كه خداوند جامعه اي بتواند در مسير كمالي قرار گيرد و به خدا ايمان و كردارهاي پسنديده نيكي داشته باشد به عنوان جامعه نمونه ياد مي كند كه به سبب افزايش رزق و روزي آسماني و زميني در امنيت غذايي و آرامش روحي و رواني قرار مي گيرد. (نحل آيه 112)مبارزه با خشكساليبا اين كه بر اين باوريم كه در تحليل قرآني كفر و گناه و شرك از مهم ترين علل و عوامل خشكسالي است و مي توان با استغفار و توبه به سوي خدا و انجام كردارهاي نيك و صالح از بلاي خشكسالي گريخت ولي مي توان گفت هر جامعه و نظام سالم حكومتي مي بايست براي مبارزه با خشكسالي افزون بر كارهاي معنوي و فرهنگي كارهاي ديگري را نيز در پيش گيرد. از اين رو است كه آيات چندي به مساله برنامه ريزي مديريت آب و غذا پرداخته است.از جمله برنامه ريزي براي مصون ماندن از عوارض قحطي و خشكسالي مي توان به مساله برنامه ريزي در توليد و توزيع مواد غذايي (يوسف آيه 46 و 47) و مديريت آب و سدسازي و ذخيره سازي توليدات و صرفه جويي در مصرف و نظارت و دخالت مستقيم دولت در توليد و توزيع مواد غذايي اشاره كرد. (يوسف آيات 46 تا 48)تحليل قرآن از مساله خشكسالي نشان مي دهد كه نمي بايست تنها به دعا و نيايش و تغيير بينش و نگرش بسنده كرد بلكه افزون بر فعاليت هاي فرهنگي و معنوي بر همگان به ويژه بر دولتمردان به عنوان مسئوليت اجتماعي لازم و ضروري است تا براي مديريت آب و غذا داراي برنامه باشند و هيچ از امور پيش گفته از مسئوليت دولت نمي كاهد و دولت ها نمي توانند با اشاره به مساله كفران نعمت و يا افزايش گناه و مانند آن شانه از مسئوليت هاي خويش بيرون كنند.
منبع : کیهان

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

آب در قرآن کریم

يكي از ويژگيهاي معرفت شناختي قرآن، در تبيين رموز آفرينش و تقريب به ذهن ساختن قدرت و اراده خداوند، بهر‌ه‌گيري از ادبيات نشانه مدار است . سمبوليستها مي‌گويند دنيا جنگل انبوهي است كه هر يك از نمودهاي آن نشانه‌اي است از يك حقيقت ذهني .
ارسطو مي‌گويد: واژه‌هاي گفته شده، نمادها يا نشانه‌هايي از تاثرات و برداشتهاي روح هستند! بديهي است با اين تفاسير از واژه‌ها كلمه ( دال ) فقط ارزش نشانه شناختي دارد و بين دال و مدلول، ماهيتاً هيچگونه رابطه اين هماني وجود ندارد.
در زبان‌شناسي سوسور نيز هر نشانه زباني استوار است به قرار داد . نشانه‌ها ( Signs ) در محور همنشيني ( Syntagmatique ) زنجيره تركيبي نوشتار را شكل مي‌دهند و در محور جانشيني يا محور استعاره، منظومه تصريفي نوشتار را. ( Paradigmatique )
خداوند مي‌فرمايد، تمامي جلوه‌ها و نمودها و نمادهاي خواب نشانه‌هايي هستند از وجود زنده ازلي و سرمدي براي اصحاب نظر ( آيه 42 سوره زمر )؛ در همين راستاست كه خلقت، نشانه‌هايي هستند از وجود خدا، براي صاحبان خرد ناب ( آيه 190 سوره آل عمران ) كما اين كه آمد و شد آسمان و زمين، بارش نزولات سماوي و وزش نسيم پاره‌هاي به هم پيوسته يك حقيقتند كه بر روي هم نشانه‌هاي خدا را مقابل ديدگان خردمندان مي‌گشايد ( آيه 5 سوره جاثيه ) و قس عليهذا .
تفسير نشانه‌ شناختي تاريخ و طبيعت كه از روشهاي منحصر به فرد شناخت‌شناسي و پديدارشناسي قرآني است بيانگر اين حقيقت متعالي است كه:
1. تاريخ و طبيعت براي تفكر آفريده شده‌اند نه براي عبور كردن. براي دور كردن آفريده شده‌اند، نه براي دور زدن .
2. فهم تفسير نشانه شناختي و طبيعت مستلزم احراز قابليت‌ها و زمينه‌هاست . علم، تفكر، ايمان، يقين، شكيبايي، قدرشناسي، انديشه وارسته از بتها و پس زمينه‌ها و پيش ‌زمينه‌ها، از جمله اين قابليت‌ها هستند. تا وقتي كه انسان آنها را حيازت نكند نمي‌تواند به فهم منطق نشانه شناختي تاريخ و طبيعت نائل آيد. آنهايي كه اين قابليت‌ها را بدست آورند، موفق مي‌شوند تا با طبيعت و تاريخ مكالمه كنند و تاريخ و طبيعت مي‌توانند به قول « گادامر » افق انتظار را برآورده سازند . صاحب چنين قابليت‌هايي با مطالعه نشانه شناختي زبان طبيعت، هم خود مي‌تواند با متكلم ( خدا ) مكالمه كند و هم از آنچنان ظرفيتي برخوردار خواهد شد كه به قول شلايرماخر متكلم، « خدا » با او مكالمه كند و به اين بازسازي (Reconstruction) و بازتوليد ( Reproduc ) كند و در نتيجه اگر التفاتي به كار جهان ندارد، فهم نشانه‌ها جهان را به چشمش زيبا و قابل التفات مي‌كند و اگر فهم و نگاه بيمار وي حتي نفس سحرگهان را هم برايش ملالت‌آور و غير قابل تحمل مي‌سازند، خوانش نشانه‌ها در پرتو قصد همدلانه، آنچنان توانشي در او ايجاد مي‌كند كه قال و مقال عالمي را در راه دوست شايسته تحمل مي‌بيند. حال به چشم‌اندازه‌هاي نشانه شناختي باران در قرآن اشارت مي‌كنيم :
3. باران نشان قدرت: فرو فرستادن باران در ظرفيت مشخص و معين، به گونه‌اي كه افق انتظار بشر را تامين كند و استقرار بخشيدن باران در زمين در قالب سفره‌هاي خداست . قدرتي كه انبوه ابرهاي باران‌دار را به گونه‌اي به سوي زمين به جريان مي‌اندازد كه كم و كيف نزول آنها از طاقت بشر فراتر نباشد. خداوند همچنين قادر است اين آبها را نابود كند و اين خود يكي ديگر از نشانه‌هاي خداست:« انزلنا من السماء ماء بقدر فاسكناه في الارض و انا علي ذهاب به لقادرون »(مؤمنون/18)
2. باران نشانه جمال و زيبايي: باران مانند خون در اندام خاك و گل و گياه جريان مي‌يابد و خرمي و شكفتگي آنها را تضمين مي‌كند. قطرات باران در تار و پود زمين پيوند سرسبزي را براي زمين و زمينيان به ارمغان مي‌آورند: « انزل لكم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجة» ( نمل /24 ) و يا:« انزل من السماء ماء فتصبح الارض مخضرة» ( حج /63).
3. باران نشانه‌ قدرت و استغنا: خداوند درعين استغنا، باران را در قالب خزانه ( سرچشمه ) آب، ماندگار مي‌‌كند تا مردمان از آن بنوشند . در همان حال نيز قادر است كه آب استقرار يافته را از معبر عواملي مانند افزايش دما و خشكسالي از بين ببرد .
4. باران، بن مايه تكثر و تناسل طبيعت: از ديگر نشانه‌هاي قدرت خداوند اين است كه گياهان پراكنده و بيگانه از هم را در قالب زوجهاي مختلف سازماندهي مي‌كند و بدين ترتيب زمينه‌هاي تكثير و تناسل آنها را فراهم مي‌نمايد. « انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجاً من نبات شتي ». اين آيه نيز نشانه‌اي از اين حقيقت مسلم است كه وديعه احيأ و خلقت آفرينش در قالب قانونمندي‌هاي حاكم بر پديده‌هاي طبيعي تحقق مي‌يابد و بين طبيعت و ماوراي طبيعت رابطه طولي برقرار است نه عرضي .
گستره طبيعت، نخست در حد وسع طبيعت تسطيح و طبيعت توزيع مي‌گردد، زيرا برگ كاه، كوه را نمي‌تابد و آفتاب عالمتاب و روشنايي‌بخش اگر اندكي به زمين نزديكتر گردد، طاقت زمين را خاكستر مي‌‌كند و همه را مي‌سوزاند .
گفتــم ار عريـان شود او در عيـان نه توماني نه كنـارت نـه ميـــان
آفتابي كند و كزي اين عالم فروخت اندكي گر پيش آيد جمله سوخت
5. تبلور خورشيد در نور، دريا و درخت در دانه، نشانه‌هايي از ظهور و حضور خدا در طبيعتند كه رموز اين ظهور و حضور را آن كساني اداراك مي‌كنند كه از قوه ايمان و اتقان و تفكر وتعقل و ... برخوردار باشند .
6. باران در آينه علم و حكمت خداوند: علم خداوند بر آمار دقيق و ورودي و خروجي‌هاي زمين و آسمان احاطه دارد. يعني آنچه كه از آسمان در قالب نزولات جوي فرود مي‌آيد و آنچه كه از حوزه پوسته جامد زمين خارج مي‌گردد، آنچه كه از آسمان در قالب نزولات جوي فرود مي‌آيد و آنچه كه به سوي آسمان بالا مي‌رود، همه محاط در حوزه‌ دانش خداوند هستند، و هيچ جنبنده‌اي نيست كه ورود و خروج و حركت و سكون و سفر و حضرتش محاط درعلم خداوند نباشد. اين همه در حالي انجام مي‌گيرد كه اندكي از حضور مستمر خدا از هستي انسانها كاسته نمي‌شود: « يعلم مايلج في الارض و مايخرج منها و ماينزل من السماء و ما يعرج فيها و هو معكم » ( حديد /4) .
7. باران نشانه رستاخيز: يكي از مناظر نشانه‌شناختي باران، چشم‌اندازي است كه خداوند با مدل نشانه‌ها و با بن‌مايه‌هاي استعاره و تشخيص ( Personification ) و با ساطت اصل روانشناختي تداعي معاني باران را به گستره رستاخيز نزديك مي‌نمايد. باران صور اسرافيل طبيعت است كه با نزول او هزاران گياه و درخت مرده از خاك بپا مي‌خيزند. مضمون نشانه‌شناختي احياي‌گري باران در قرآن كريم در قالب تعابير و عبارات متنوعي نقشبندي شده است كه در مجموع، تيره‌اي از آيات خوشه‌اي وحجمي‌ قرآن را تشكيل مي‌دهند .

نمونه‌هايي از اين آيات :
· آيات ( نشانه‌‌هاي ) رستاخيز: بافت دروني اين تيره از نشانه‌ها اغلب بر مدار استعاره مي‌گردد . استعاره‌هايي كه در آن، مشبه از پوسته جامد خود خارج شده و ذي‌شعور و جاندار مي‌شود و شخصيت‌ انساني مي‌يابد، اين لايه از چشم‌انداز استعاره را در علوم بلاغي تشخيص نام نهاده‌اند . اما بايد توجه داشت كه اگر چه قرآن بزرگترين معاجيز ادبي در همه عصرها و براي تمامي نسل‌هاست، اما در اين كتاب مقدس، متن، دستخوش فرم نمي‌شود و معنا فداي صور ادبي نمي‌گردد . جاندار مداري در حوزه ادبيات از خلاقيت‌ هنري مؤلف ريشه مي‌گيرد و مؤلف با بهره‌گيري از اصل روانشناسي تداعي معاني و با تكيه بر قياس مع‌الفارق، بين اجزاي متباين و نامتجانس هستي، پيوند برقرار مي‌كند و « اين نه آتي » را به سطح « اين هماني » ارتقا مي‌دهد . چنان كه شاعر بين ماه زمين ( معشوق ) و ماه آسمان كه ميانشان زمين تا آسمان فاصله است، رابطه اين هماني برقرار مي‌نمايد. قياس مع‌الفارق در منطق، در زمره آفات شناخت به شمار مي‌آيد و نمي‌‌تواند پايه استنتاج واقع شود، اما درهنر، خاصه شعر، كاربرد گسترده‌اي دارد تا جايي كه مي‌توان گفت، هسته مركزي هنر را قياس مع‌الفارق تشكيل مي‌دهد. اين قياس در واقع مفصل و گرانيگاه ارتباط اجزاي به ظاهر گسسته هستي است. انرژي مخفي و روح پنهان اشيا و امور با چشم‌اندازهاي تخيلي مختلفي مانند تشبيه و استعاره و مجاز نقش‌بندي مي‌شوند كه ماده اوليه همه اين چشم‌اندازها، قياس مع‌الفارق است. طرفين تصوير ( مشبه ـ مشبه ‌به ) و يا ( مستعار و مستعار منه ). هرگاه در زمره اشيا و امور و يا گزاره‌هاي متضاد باشند، استعاره، نام پارادوكس Peradox يا متناقض‌نما به خود مي‌گيرد. مانند مفاهيم فرياد و سكوت كه در تركيب فرياد سكوت، بافت استعاري به خود مي‌گيرند زيرا، « سكوت » به قرينه « فرياد » به انسان تشبيه شده است . اگر براي تعميق احساس، مؤلف به شكستن شالوده‌هاي حسي زبان پرداخته و مقر طبيعي حاسه‌ها را جابجا نمايد و في‌المثل شنيدني را در تركيب استعاري « جيغ بنفش و يا صداي سبز »، ديدني كرده و صدا را با رنگ و رنگ را با بو بياميزد، اين نوع استعاره را حس‌آميزي، نام نهاده‌اند ، كه البته اسم، بامسمايي نيست زيرا در اين گونه استعاره‌ها، آنچه كه اتفاق مي‌افتد، جابجايي حس‌هاست نه آميزش حس‌ها.
اما جاندار مداري در قرآن با جاندارپنداري در ادب و هنر تفاوت آشكار دارد، زيرا اگر در قرآن، صبح نفس مي‌كشد، ( و الصبح اذا تنفس ) و گياه از تيره‌ حيات عاريتي و روئيده از صور خيال نيست، بلكه در جهان‌بيني قرآني، نظام آفرينش، حقيقتاً زنده و نظامدار است. بنابراين، اجزاي مجموعه آفرينش نيز به تبع اين مجموعه، زنده و ذي شعور ارزيابي مي‌شوند. في‌المثل، چشم، گوش و ساير اعضاي بدن انسان در حيثيت گسسته خود، در زمره جامدات به شمار مي‌آيند، اما وقتي كه در ارتباط با ارگانيسم زنده و نظامدار موجوديت يك انسان ارزيابي مي‌شوند، زنده و صاحب حس و ادارك مي‌گردند.
گفتيم كه تفسير نشانه شناختي قرآن در عرصه تداعي رستاخيز، ساخت استعاره دارد . جوهره اين استعاره حيات است كه در فرايند كاركرد باران تحقق پيدا مي‌كند. مضمون حيات در اين تفسير با تعابير مختلف بيان مي‌شود كه از آن جمله‌اند احياي زمين، جنبش زمين، طراوات زمين و... نكات ديگري كه در اين مورد شايان ذكر است آن است كه :
الف ـ در اين قسم از آيات، قرآن كريم به آثار و جلوات عملكرد باران توجه دارد نه به خود باران .
ب ـ ثقل توجه قرآن در تصوير احياگري باران، خود زمين است، نه نباتات روئيده در زمين، به عبارت ديگر از ديدگاه قرآن، باران، « زمين »‌ را زنده مي‌كند نه « نباتات » را . نباتات نيز به واسطه اتصال به بدنه زنده زمين است كه زندگي مي‌يابند. به عبارت ديگر نباتات روئيده در زمين باران‌خورده، در زمره آثار حياتنند نه خود حيات، حياتي كه بعد از مرگ به زمين اعطا مي‌شود .
نمونه‌ها :
1-6: « ينزل من السماء ماء فيحي به الارض بعد موتها ان في ذلك لايات لقوم يعقلون » ( روم /24).
2-6: « تري الارض خاشعة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت. ان الذي احياها لمحيي الموتي » (فصلت /30 )
در اين آيه مضمون مرگ زمين با تعبير استعاري ( خاشعه ) تصويرگري شده وحيات دوباره زمين با تعبير استعاري «اهتزاز زمين» كه استعاره‌اي لطيف و زنده است.
مرگ زمين نزول باران: اهتزاز و نشاط زمين بعد از سپري كردن دوران مرگ، سه حلقه به هم پيوسته از يك زنجيره حركت و سه مرحله به هم پيوسته از يك فرايند حياتند كه خداوند با شناور ساختن ذهن خلاق خردمندان ( قوم يعقلون ) به درون جريان سيال اين فرايند، قلوب آنها را گرهگاه اين آيه كه همان تفسير نشانه شناختي قيامت است، اتصال مي‌دهد : « ان الذي احياها لمحيي الموتي»
3-6 : در آيه 5 از سوره حج به جاي واژه كليدي هامده ( خشك و بي‌گياه ) براي توصيف مرگ زمين، بهره‌گرفته و بيان داشته است كه زمين پس از چشيدن واژه‌هاي باران به اهتزاز در‌مي‌آيد و جفت‌هاي نباتي در گستره زنده زمين متكثر مي‌شوند تا نشانه‌ گويا و آشكاري باشند از خدخاي رستاخيز آفرين و زندگي بخش:‌« ذلك بان الله هو الحق و انه يحيي الموتي ».
8- باران، تعبيري نشانه شناختي از زندگي دنيا : در نگرش قرآني باران در همان حال كه نشانه رزق و عامل كشف انرژي حياتبخش زمين و انتقال ثمرات از عمق زمين به متن آن و نشانه‌ حيات بعد از مرگ است، نشانه زندگي زوال‌پذيردنيايي و مضمون مرگ نيز مي‌باشد . خداوندهمان گونه كه براي تفسير نشانه‌شناختي زندگي و رستاخيز و مصداقهاي آنها، تمثيل باران را در دل‌هاي خردمندان ضرب مي‌كند براي تبيين حيات ناپايدار دنيا و مضمون مرگ نيز به ضرب همين تمثيل مي‌پردازد و ظرفيت‌هاي مرگ نيز به ضرب همين تمثيل مي‌پردازد و ظرفيت‌هاي گسترده و استعدادهاي متنوع نشانه شناختي باران را از قوه به فعل در مي‌آورد. با ريزش باران و گسترش آن در متن زمين، نباتات درهم تنيده سر بر مي‌افرازند و اعلام موجوديت مي‌كنند. اما پس از سپري كردن دوران سرسبزي و سرزندگي، با چشيدن نخستين نشانه‌هاي خزان، پژمرده مي‌شوند و مي‌ميرند و فقط استخوانهاي پوسيده و عريان ساقه‌ها و شاخه‌ها به عنوان نمادهاي مرگ وعبرت به منظر و مرئي در مي‌آيند تا زوال‌پذيري زندگي دنيايي را به فصيح‌ترين زبان، بيان مي‌نمايند:« واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء انزلنا من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيماً تذروه الرياح ».
9- باران دستمايه تفسير حق و باطل ( رعد /17 ): در اين آيه براي نشانه دادن حق و باطل و نيز براي تبيين سهل و ممتنع بودن مثالهاي قرآني با بهره‌گيري از عناصر ملموس تشبيه، از تمثيل باران چهره‌پردازي شده است، عناصر مشكله تشبيه دراين آيه عبارتند از: « مشبه » كه عبارت از حق و باطل مي‌باشد و « مشبه به » باران كه آب و حباب مي‌باشند.
ملموس كردن مفاهيم انتزاعي ،يكي از اضلاع سبك‌شناسي قرآن در تبيين وتفسير پديده‌ها امور و حوادث تاريخي است. في المثل آن گاه كه ابراهيم ( ع) از خداوند، طالب تبيين قيامت ومعاد مي‌شود، خداوند براي تثبيت طمانينه قلبي ( يقين پايدار ) ابراهيم تمثيل ملموس وعملي پرنده و كوه را پيش روي ابراهيم قرار مي‌دهد: « فخذ اربعة من الطير ... ثم اجعل عل كل جبل » ( بقره /260) و يا براي عيني نمودن و تجسم بخشيدن مفهوم انتزاعي « ريا » ا زمشبه بهي مركب، يعني هيئت حاصله از ريزش باران شديد بر روي خاك پراكنده بر سنگ، بهره مي‌گيرد: « كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا » ( بقره /264 ) و براي ملموس ساختن علم بي‌عمل، نيز از مشبه به مركب هيئت حاصله از حمل كتاب توسط حمار را پيش روي خواننده مي‌گشايد (جمعه/5).
مدل ملموس سازي و ساده‌سازي مفاهيم انتزاعي و قديسي با سبك تفسيري قرآن عجين شده است، في المثل براي تجسم بخشيدن مفاهيم روحاني معراج پيامبر و مراتب قرب آن حضرت نزد خداوند، عناصر ملموس سدره ( درخت كنار )، نشاني چوپانان در تپه‌هاي عربستان و قوس (معيار اندازه‌گيري مردمي ) واسطه اين تجسم قرار مي‌گيرد. در اين سبك از انتقال پيام، قرآن كريم، مفاهيم ماورأ الطبيعي و انتزاعي و قديسي را در حد گنجايش هاضمه ذهن بشر هموار مي‌كند و براي باور نشان كردن اين مفاهيم،‌‌ آنها را در حد ساده‌ترين بافت پديده‌ها تقليل مي‌دهد تا خرد جمعي « ناس » برحول آن به فهم مشترك و وجدان جمعي ناس بر مدار آن به حس مشترك برسند. در همين راستاست كه قرآن كريم براي عينيت بخشيدن به مفاهيم كلي حق و باطل وتبيين ماهيت پايداري و ماندگاري حق ـ اگر چند هم تحت سيطره باطل قرار گيرد ـ و زوال و ناپايداري باطل ـ اگر چند هم مدتي گوشه‌اي از قلمرو حق را اشتغال كند ـ از تمثيل دو لايه باران ( آب و حيات ) بهره مي‌گيرد. باران بر زمين مي‌بارد و در هر يك از ظرفهاي بالقوه طبعيت اعم از نهر، رود، آبگير و... به جريان درمي‌آيد. اين باران در حين جريان، دو نمود حق وباطل‌اند، يكي آب و ديگري حباب . حباب كه هستي پوشالي‌اش متكي به باد است، باد به غبغب مي‌اندازد و بر اريكه آب سوار مي‌شود و بدين ترتيب گوشه‌هايي از حاكميت آب را به دست مي‌گيرد، اما اين موجوديت پوشالي، با تلنگري از نسيم، متلاشي مي‌شود و ديگر هيچ اثري از او باقي نمي‌ماند. در مقابل نمود پوشالي حباب، موجوديت پايدار آب قرار دارد كه در روند حركت هدفمند خود نيروي حيات را در ساقه و تنه درخت و شريان خاك و وجود انسان، توزيع مي‌كند و در سفره‌هاي بي‌دريغ آب براي انتفاع بشر، ذخيره مي‌گردد . حباب، پرمدعا و بي‌فايده است و آب ساده و بي‌ريا و سودمند . حباب بي‌فايده با تك ضربه‌اي از نيسم قالب تهي مي‌كند و درخشش پوشالي آن نقش بر آب مي‌شود، اما آب در زمين درنگ مي‌كند، با درنگ خود زمين خشك و بي‌گياه ( هامده ) و تسليم محض در مقابل خزان ( خاشعه ) را به اهتزاز درمي‌آورد و خون سبز را كه خون زندگي و رنگ خدا ( صبغة الله ) است در اندام بي‌رنگ و بي‌رمق زمين جاري مي‌سازد.
آري، حباب بي‌فايده نابود مي‌شود اما برخلاف حباب، آب در متن زمين ودر متن زندگي استمرار مي‌يابد، زيرا براي مردم سودمند است؛ راز ماندگاري آن در همين سودمندي و كاربرد عيني آن است:«و اما ماينفع الناس فيمكث في الارض » و ما در نتيجه‌گيري منطقي قرآن، چشم‌اندازي روشن و شكوهمند از پراگماتيسم ديني را لمس مي‌كنيم كه در جريان آن حق و باطل با مدل تفسير نشانه شناختي، به گوياترين و ساده‌ترين وجه به تعريف در مي‌آيند :
باطل، عبارت است از چيزي كه فايده‌اي براي مردم نداشته باشد و نشانه آن حباب است . حق، عبارت است از چيزي كه براي مردم سودمند باشد و نشاه آن آب است. در اين آيه براي تقريب به ذهن كردن مفاهيم كلي و تجريدي پيام، در امتداد دامنه نشانه‌ها از تصوير ملموس ديگري در قالب تشبيه بهره‌گرفته شده و بافت هنري كلام، رنگ تشبيه جمع ( تفرد مشبه وتعدد مشبه به) به خود گرفته است . مناظر اصلي اين تصوير كه براي ملموس كردن مركزيت پيام متن ( حق و باطل) به كار گرفته شده‌اند عبارتند از :
1- باران كه متشكل از آب وحباب است، و2- ذوب فلزات. كه متشكل از فلز و كف روي فلزمي‌باشد.
حق ( مشبه اول ) به آب و فلز تشبيه شده است و باطل ( مشبه دوم، به حباب و كف روي فلز . نكته ديگر ساختار دو لايه اين آيه است. يكي مقدمه ـ كه گزارش تصويري باران و حباب و آب از يك سو و ذوب فلزات براي تجمل يا انتفاع از سوي ديگر است ـ و ديگري نتيجه ( اثبات ماندگاري حق و زوال‌پذيري باطل ). در فراز پاياني هر يك از فقرات دو گانه مقدمه و نتيجه، توجه خواننده و شنونده به دو نكته روش شناختي جلب مي‌شود، اين دو نكته، ره آورد معنوي قرائت متن و يا ره‌آورد شنيداري متن مي‌باشند:
1. تامل در خود اين تمثيل: « كذلك يضرب الله الحق و الباطل ».
2. تامل در مدل تمثيلي وسبك‌نشانه شناختي قرآن ( مدل سهل و ممتنع ) كه تمثيل حق وباطل با مركزيت باران و ذوب فلزات يكي از مصاديق و جلوه‌هاي آن است: « كذبك يضرب الله الامثال ». « انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبداً رابياً و مما يوقدون عليه في النار ابتغاء حلية او متاع زبد مثله كذلك يضرب الله الحق والباطل . فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ماينفع الناس فيمكث في الارض كذلك يضرب الله الامثال ».

پانوشت‌ها :
1ـ ر. ك: درآمدي بر هرمونتيك احمد واعظي ، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه معاصر، چاپ اول ، 1380، صص 264 – 267.
2ـ مثنوي 7 دفتر اول ، صص 139 – 141 .
منبع: گلستان قرآن، سال ششم ، شماره 171
iska.com

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

چگونگی تشکیل باران

سوره نور ايه ۴۳
آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى‏راند، سپس ميان آنها پيوند مى‏دهد، و بعد آن را متراكم مى‏سازد؟! در اين حال، دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود; و از آسمان -از كوه‏هايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوه‏ها انباشته شده‏اند)- دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى‏رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى‏كند; نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!
دانشمندان با مطالعه بر روی ابرها به اين نتيجه رسيدند كه چگونگي بارش باران از ابرها داراي سيستم و مرا حل خاصي مي باشد .
هواشناسان در مورد تشكيل ابر كومولونيمبوس مطالعه كرده اند تا نحوه توليد و ايجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بيابند. يافته ها نشان مي دهد كه كومولونيمبوس طي مراحل زير باران ايجاد مي كند.
1ـ ابتدا ابرها با نيروي باد به حركت در مي آيند، قطعه هاي پراكنده و كوچك كه كومولوس نام دارند با نيروي باد به يكديگر فشرده شده و در يك منطقه تجمع مي يابند و ابرهاي كومولونيموس را مي سازند.
2ـ اتصال: ابرهاي كوچكتر به يكديگر متصل و ابرهاي بزرگتر را تشكيل مي دهند.
3ـ تراكم و انبوه شدن: وقتي ابرهاي كوچكتر به هم مي پيوندند و ابرهاي بزرگتر را مي سازند در ابرهاي بزرگ حركت و رشد عمودي به سمت بالا صورت گرفته كه اين پديده در مركز ابرها بيشتر از لبه ها و كناره هاي آن رخ مي دهد و بعد از اين رشد رو به بالا موجب كشيده شدن توده ابر به بالا و رسيدن به ناحيه سردتر اتمسفر (جو) كه محل تشكيل قطره هاي آب و تگرگ است مي شود. و قطره هاي آب و تگرگ، بزرگتر و سنگين تر شده و حركت رو به بالاي آنها متوقف مي شود و به صورت قطره هاي باران و تگرگ فرود مي آيند.
در مورد برف ها نيز : همه ابرها ذرات آب يا كريستال يخ را با خود حمل می کنند ، اما اين ذرات بسيار کوچکتر از آن هستند که به زمين ببارند . اگر ارتفاع ابرها بيشتر شود ، هوای سردتر، باعث فشرده تر شدن بخار اب می شود ، و اين ممکن است برای شکل دادن باران ، تگرگ يا برف مناسب باشد.